گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
-اولین دانشگاه و آخرین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
جلد اول
قسمت سوم: بیولژی






اشاره

اینک اعلان سینمای «عبرت» در میدان «اعتبار» چنین بود.

سفری خیالی بگذشته ها ، سفری خیالی بگذشته ها در چهار قسمت : 1چگونگی شروع خلقت آغاز حیات 2 تکامل تدریجی انواع 3 پیدایش انسان وآفرینش آدم ابوالبشر 4 ژنتیک و انتقال صفات از راه ارث.

فقط برای دیپلمه ها و کسانی که مدارک بالاتری دارند یا معلومات عمومیشان خوب باشد ورود آزاد است. شرائط جزئی دیگری نیز هست که جلو در سینما با خط درشت نوشته شده.

من بعنوان اینکه فوق دیپلم بودم رفتم.

جلو در نبود بلکه در کریدور با خط درشت نوشته بودند :

یک کسی که به گذشته ها سفر میکند گاه با یکذره بسیار کوچک بنام مولکول یا یاخته و گاه با یک جرم بزرگ آسمانی بنام منظومه شمسی یا کهکشان کازار سر و کار خواهد داشت و برای اینکه بتواند بدرون یاخته رفته و عظمت ساختمانی آنرا مشاهده

ص: 97

کند باید قدرت این را داشته باشد که خود را باندازه یک اتمی کوچک سازد و همینطور بعلت دوری راه بتواند موقع لزوم با سرعت سرسام آوری حرکت نماید.

دو ممکن است مسافرین در بین راه به بقایای موجودات قدیمه برخورده و انتظار این را داشته باشند که سن آنها را بدانند مثلا بدانند صاحب آن استخوان پوسیده درچند سال پیش زندگی داشته یا فلان فسیل مربوط به چه دوران است ، غاری که آثار زندگی انسانهای ماقبل تاریخ درآن دیده می شود از چه زمانی مورد استفاده آنها قرار گرفته و غیره ، متذکر میگردد امروز علاوه بر استفاده ای که از علم طبقات الارض می شود :

1 چون مقدار معلومی از اورانیوم در زمان معینی تبدیل به سرب می شود.

2 کربن رادیو اکتیوی که بدن گیاه یا حیوان در طول حیات جذب کرده و پس از مرگ بتدریج از دست می رود که از دست رفتنش در هر زمان معلومی مقدار معینی دارد.

3 تغییر ماهیت پتاسیم ارگون در زمان معین و اثری که گاز در سنگ بجای می گذارد معلوم است.

4 و بالاخره غلظت سه در صد نمک دریاها و برآورد جمع نمک اقیانوسها با توجّه به پوسته زمین و ورود و خروج رودخانه ها و با در نظر گرفتن اینکه ابتدا آبها شیرین بوده است تعیین سن قطعات باقیمانده موجودات و آب اقیانوسها و غیره میسر و ممکن میباشد.

سه هر چند نام موضوع : سفری خیالی به گذشته هاست

ص: 98

ولی آخرین اطلاعات علمی که بحقیقت پیوسته در دسترس شما قرار گرفته و شاید ناچیزی از آنها هنوز بصورت نظریه و فرضیه بوده باشد.

چهار هر گاه به سخنی از پیشوایان دین برخورد نمودیم که تازه پس از 14 قرن همان سخن را فلان دانشمند غرب عنوان کرده است بر عکس معمول هیچگاه دانشمندان غرب را شاهدو مؤید گفتار پیشوایان اسلام نخواهیم آورد.

پنج هر مسافری پس از پایان مسافرت باید یک کتاب خریداری کند ؛ موضوع کتاب مربوط به مطالبی باشد که در مسافرت دیده است. سعی کند تاریخ تألیف کتاب از بیست الی پنجاه سال قبل باشد بعد این کتابرا با آنچه در مسافرت دیده و آنچه از اسلام رسیده یعنی آخرین اطلاعات علمی روز را از یکطرف با آخرین اطلاعات بیست سال قبل و از طرفی با اطلاعات علمی پیشوایان اسلام مقایسه کند و به بیند علاوه بر اینکه مطالب علمی امروز با مطالب علمی اسلامی نزدیکی بیشتری دارد حتی بعضی کلمات و اصطلاحاتی که در اسلام آورده شده تازه در آخرین اطلاعات علمی دیده می شود و حال آنکه اینگونه مطالب و اصطلاحات در کتاب بیست سال قبل دیده نمی شود.


شروع سینما :

ساعت شروع نزدیک شد ، وارد سالن شدم ، فیلم شروع شد ، وقتی به پایان رسید کسی از جا برنخاست، مردی که قیافه روشنی داشت بلند شده گفت این فیلم یک فیلم علمی بود هر کتاب علمی را اگر بدست هوشیارترین افراد بدهند با

ص: 99

یکدفعه خواندن چیزی از آن عایدش نمی شود و لذا تقاضا داریم فیلم را از نو نشان دهند و از آخر بگیرند و به اوّل برسانند. همه و همه حرف او را تصدیق کردند و صاحب سینما نیز چون مقصودش از نمایش فیلم علمی یک کمک آموزشی بود و نمی خواست در برابر اخذ وجه ناچیزی مردم را بدون استفاده واستفاضه مرخص نماید نمایش فیلم را مطابق میل مردم تجدید نمود.

توضیح فیلم سفری خیالی به گذشته ها زندگی مردم امروز را نشان داد بعد مردم قدیم تر و بتدریج بانسانهای ماقبل تاریخ رسید : ساختمان زمین ، منظومه شمسی ، چگونگی پیدایش حیات و در آخر بآفرینش کائنات اشاره کرده و اینک تقاضا شد برعکس از آغاز کائنات شروع کرده پایان آن نشان دادن وضع زندگی روزمره و فعلی باشد.

مجدد نوضیح داده شود که در سن میشل دوپرووانس تکمیل یک دور بین نجومی الکتریکی در شرف انجام است بطوریکه دوربین های مونت ویلسن و مونت پالومار در برابرشان بازیچه ای بیش نیستند و با این دوربین کشف بسیاری از اسرار کیهانی حتمی است.

با آنکه من دوبار فیلم را دیدم خاطرات مختصری از این مسافرت برایم باقی مانده که اینک آنچه مانده است :


نگاهی به گذشته خلقت

خوانندگان عزیز بحث درباره آفرینش را با دقت بخوانید. با آنکه علم مورد بحث هنوز در مراحل ابتدائی است یقین دارم میتواند حال شما را دگرگون کند و شما را بسوی خدا سوق دهد و باسلام متوجّه سازد ! من وقتی تحت عنوان «نگاهی به گذشته خلقت» نوشته آقای ماکس

ص: 100

گونتر را خواندم که قدمت اشیاء نورانی در عمق آسمانها را به سیزده بیلیون سال رسانده اند و حال آنکه کسی چنین زمانی را برای سن خورشید آسمان ما قائل نیست بر عظمت بیشتر قرآن ، یگانه کتاب توحید واقعی یقین حاصل کردم و بسیار منقلب شدم.

در قرآن سوره فصلت میخواندم که «فقضا هن سبع سماوات فی یومین و اوحی فی کل سماء امرها و زینا السماء الدنیا بمصابیح» (پس آسمانها را به هفت بخش تقسیم فرمود در دو دوران و در هر یک از آسمانها امور مربوط به آن را وحی نمود و نزدیکترین آسمانها که از همه بزمین ما نزدیکتر است بچراغها (ستارگان) زینت بخشید. شگفتا ! طبری آفرینش خورشید و ستارگان را از قول نبی گرامی با هم ذکر کرده یعنی خورشید را نیز مانند ستارگان چراغهای آسمان دنیای زمین ما بحساب آورده و قرآن زمان آفرینش این چراغهای فروزان را پس از تقسیم بندی آسمانها دانسته است ! تاکنون علم هیئت چنین چیزی نگفته بود که قرآن می گوید ! هیئت آفرینش خورشید ما و هزاران خورشید دیگر در کهکشانها را در یکزمان میدانست ولی قرآن خلقت خورشید ما را پس از تقسیم بندی طبقات آسمانی محسوب می فرماید که بعد از خواندن مقاله مذکور و اینکه بنظر میرسد سن چراغهای فروزان اعماق آسمانها از سن خورشید خودمان بیشتر است باین حقیقت علمی و نظریه جدید هیئت پی بردم یعنی دانستم در آینده نزدیک شریعت اسلام جای خود را بیک حقیقت علمی خواهد داد ، هم اکنون در مقاله مذکور از قول پرفسور نیکلای قارادشف دانشمند عالیمقام روسی مطالبی درج

ص: 101

شده بود که عین آن نقل می شود : نامبرده عقیده دارد «بعضی از آنها (کازارها) نیروی فوق العاده ای عظیم و چراغهای راهنمائی آسمانی هستند که از روی بصیرت و هوشمندی اداره شده و در عالم فریاد حزن انگیزی منتشر میکنند و می گویند» «من اینجا هستم شما کجائید. » آیا اشاره باداره کردن جهان از روی بصیرت و هوشمندی آن هم از دانشمند کشور شوروی بوی امیدواری و اسلام را بمشامها نمی رساند و اسلام و علم را در یک راه قرار نمیدهد؟.

هم اکنون شاید بگوئید چرا آنچه را علم ثابت می کند ما مسلمانان به هر طریقی است می خواهیم آنرا بدین بچسبانیم و با مذهب سازگارش سازیم و بگوئیم اسلام هم قبلا همین نظر امروزی را که علم دارد داشته است ؟ ولی توجّه فرمائید که همین جا و با هیمن آیه که الان آوردیم خلاف آنرا ثابت خواهیم کرد آیه ای که آورده شد (فقضا هن سبع ...) جلوتر از آن چنین است «ثم استوی الی السماء و هی دخان فقال لها و للارض ائتیا طوعا اوکرها قالتا اتینا طائعین» که نه تنها در این دو آیه زمان آفرینش ستارگان دنیای نزدیک زمین را در آخر ذکر فرموده بلکه زمان آفرینش زمین را از خورشید جدا دانسته و لاجرم با جدا شدن زمین از خورشید بکلی مخالف بوده و بنظر میرسد سن زمین را نیز بیشتر از آنها دانسته است که همه با هئیت جدید ناسازگار است و باید صبر و تامل داشت تا علم قدرت تشخیصی بیشتری پیدا کرده به جائی برسد که قرآن 14 قرت قبل بوده است.


ابتدای خلقت چه بود ؟

فیلم یک صفحه سیاه را

ص: 102

نشان داد روی آن نوشته بود پیش از این چه بود و اینک چیست ؟ اینک زمان را نشان میدهند که بیشتر از سیزده میلیارد سال قدمت دارد ؟

پروفسور اشمیت استاد دانشگاه کالیفرنیا منبع رادیوئی بسیار دوری یعنی 9-C3 را که ظاهرا با سرعت چهار پنجم سرعت نور دور میشد و احتمالا 9 میلیارد سال نوری با ما فاصله دارد (54 ملیون ملیون ملیون میل یا حدود صد ملیون میلو ملیون کیلومتر) کشف و آنرا بجهانیان اظهار داشت ، سپس شواثز چایلد ستاره شناس دانشگاه پرنیستون گفت اگر واقعا 9-c3 در فاصله 9 بیلیون سال نوری با ما فاصله دارد این معنی را دارد که ما حالا نوری را می بینیم که 9 بیلیون سال پیش منتشر شده یعنی ما 9 میلیاد سال گذشته را می بینیم و سپس اشاره بفرضیه حادثه پر سر و صدای سیزده میلیاد سال قبل مینماید که در آن تاریخ احتمالا عالم بوجود آمده است.


اما جلوتر چه بود ؟

جائی و زمانی را علم و دین بالاتفاق بآن اشاره کرده اند که همه در یک کلمه دخان خلاصه می شود : سوره فصلت آیه 11- ثم استوی الی السماء و هی دخان (پس بآسمانها توجّه فرمود در حالی که دخان بودند)

عنصر تشکیل دهنده این دخان عظیم فقط هیدرژن بود که بعد با هم ترکیب شده هلیوم را درست کردند (هنوز هم در کائنات از ده هزار اتم نه هزار و سیصد اتم هیدرژن و ششصد و نود و نه اتم هلیوم و یک اتم عناصر دیگر است و در هر میلیاد متر مکعی فضای بین ستارگان ربع میلی گرم در آن دخان یا گاز و غبار وجود دارد.

ص: 103

جا دارد به فضای خالی بین مواد متشکله کائنات پی ببریم بعلاوه بکره زمین خودمان نیز توجهی نموده بیاد بیاوریم که اگر فضای خالی بین هوا و زمین حتی الکترون و پرتن اتم های آنرا از بین ببریم کره زمین کوچکتر از یک توپ فوتبال معمولی خواهد بود و اگر فضای خالی بین ذرات تمام ششصد ملیون نفر افراد کشور چین را کنار هم نهیم برای دیدن تمام آن جمعیت احتیاج بذره بین خواهیم داشت آری ماده ، با آن همه نظم و ترتیب تو خالی بوده و محتاج آن نظم دهنده و تربیت کننده تو پر بی نیاز (اللّه الصمد) است و بدین ترتیب خدا همه جا هست و نیست و ماده همه جا نیست و هست. سه اتم هلیوم که خود از ترکیب چهار اتم هیدرژن یا چهار پرتون تشکیل یافته با هم جمع و ترکیب میشدند و یک اتم جدید دوازده واحدی بنام کربن بوجود می آوردند ، پیدایش کربن در آزمایشگاه بدین طریق ممکن نبوده و در آنجا اتفاق افتاده است شاید ترکیب ذرات بعلت قوای جاذبه موجود در آنها بود.

هم اکنون عقیده دگری ابراز گردیده که نیمی از جهان هستی راه «نوترینو» تشکیل میدهد که نه وزن دارد نه بار الکتریکی و آن قسمت از جهان هستی که بصورت ستارگان و اجرام با چشم و دوربین مشهودند فقط نیمی از این جهان را تشکیل میدهند و آن نیمه دیگر از ذرات نوترینو است که با وسائل موجود تحقیق درباره آنها ممکن نیست و باید در اعماق دریاها یا معادن رصد خانه بر پا کرد و هم اکنون در معدن طلای جوها نسبورک و داکوتای جنوبی در اعماق سه هزار و هزار و پانصد متری مشغول ساختن اند ، بهر صورت ماده أوّلیه کائنات یکی و یکنواخت

ص: 104

و یکجا بوده و سپس از هم گشوده شده ، فتق یعنی خارج شدن از موضع خود به محل دیگر که جای أوّلیه اش نیست. در اینجا تعبیر کرده اند بغنچه ای که شگفته وگل می شود و شرح مفصل آنرا میتوان درنهج البلاغه دید و اینجا قرآن اشاره کرده میفرماید : آسمانها و زمین در اوّل رتق و جمع و متراکم بود سپس فتق و گشوده شد سوره انبیاء آیه 31 « اولم یر الذین کفروا ان السماوات و الارض کانتا رتقا ففتقنا هما. و علت انبساط را هم قریب یاتفاق علمای هیئت انفجار بعلت زیادی فشار و حرارت ماده متراکم دانسته اند ، موضوع تراکم و رتق آسمانها امروز ( پس از کشف کاسارها) تقریبا از بدیهات علمی شده است زیرا هر چه تلسکوپ دانشمندان بسوی عمق بیشتری از آسمانها قر اوّل رفت اجرام ستاره آبی بیشتری را در یک حجم معینی از فضا مشاهده کرد( هیچ جرم ستاره آبی بطور انفرادی در نزدیکی های کره زمین دیده نشده است) یعنی هر چه در زمان بعقب تر بنگریم عالم از لحاظ موجودیت متراکم تر دیده می شود که مکان فتق و انفجار آن را بعلت از بین رفتن تشعشعات آن نمیتوان معین نمود اما زمان این واقعه ورتق را که سبب فتق و گشوده شدن عالم شده است میتوانبه تقریب بیان نمود.


پیش از آن چه بود ؟

تلسکوبهای علمی تا سر حد آنچه نوشته شد قراوّل رفته اند اما دوربین های اسلامی مراحل قبلی دیگری را نیز نشان میدهند.

و هو الذی خلق السموات و الارض فی سته ایام و کان عرشه علی الماءاوست که آفرید آسمانها و زمین را در شش دوران

ص: 105

(و پیش از آن) عرش او بر آب بوده است.

سه کلمه ایام ، عرش ، ماء باید توضیح داده شوند.

ایام جمع یوم است یوم در زبان عربی و فارسی و بسیاری زبانهای دیگر مقادیر گوناگونی دارد.

یوم بمعنای یک لحظه : چنانچه بدوستمان میگوئیم روز گذشته آمدم تشریف نداشتید یا روز گذشته خوش گذشت و حال آنکه هر کدام بیش از لحظاتی یا لحظه ای نبوده است.

یوم بمعنای چند ساعت یا یک ساعت : روز گذشته کلاس داشتیم یا روز گذشته طوفان شد در صورتی که أوّلی پنج ساعت و دومی یکساعت بیشتر نبود.

یوم یعنی نصف روز : هر سی روز را در استخدام هستیم (حال آنکه شبها را کار نمیکنیم).

یوم یعنی شبانه روز : ماه سی روز است (در صورتی که یک ماه سی شبانه روز است).

یوم معانی هفته و ماه و سال دارد : مثلا محصلی به دانش آموز دیگر میگوید آنروز که با هم درس میخواندیم «انی اخاف علیکم مثل یوم الاحزاب» که جنگ احزاب با آنکه چندین روز طول کشید به یوم اطلاق شده است.

یوم بمعنای چند سال : پدری به پسرش میگوید ای فرزند یک روز بچه بودی بتو چیزی نگفتم امروز که بزرگ شده ای مؤدب باش (انک الیوم لدینا مکین امین» با آنکه فرعون میخواست سالها حضرت یوسف مکین امین وی باشد به یوم تعبیر نمود.

یوم بمعنای سراسر عمر : روزی که نبی گرامی زندگی میکردند.

ص: 106

یوم بمعنای قرن : روز خوش ایرانیان و عهد عظمت آنها.

یوم بمعنای هزار سال : یک روز سلسله... بر ایران سلطنت میکرد و در قرآن «و ان یوما عند ربک کالف سنه مما تعدون» (حج 48) روزی که نزد پرودگار هزار سال است از سالهای معمولی که میشماریم.

یوم بمعنای پنجاه هزار سال : روزی که یخهای قطبی بطرف استوا پیش میرفت ، و در قرآن «فی یوم کان مقداره خمسین الف سنه» در روزی که اندازه اش پنجاه هزار سال است.

یوم بمعنای ملیونها یا میلیاردها سال : یک روز کره زمین گداخته بود روز دیگر بانجماد در آمد در صورتی که آن روز میلیونها سال بود. و بالاخره یوم بمعنای تا زمانی که آسمانها و زمین برقرار است. یوم الدین ، یوم التغابن ، روز قیامت ، روز جزا. (قبل از اینکه علم جدید بدوران ها اشاره ای کند بعضی از مفسرین اسلامی باین نکته توجّه داشته ایام را احوال معنی کرده اند).

نیتجه اینکه میتوانیم آیه فوق را چنین ترجمه کنیم پروردگار آسمانها و زمین را در شش لحظه یا شش ساعت ، شش روز ، شش ماه ، شش سال ، شش قرن ، شش دوران و... آفرید ولی قرائنی در دست داریم که باید گفت خدا آسمان ها و زمین را در شش دوران آفرید و کلمه دوران را برگزید زیرا راهنمای انتخابی ما همه سخنان محمّد و آل گرامش است و یکی از آنهاست « قال رسول اللّه ان موسی علیه السلام سئل ربه عز و جل ان یعرفه الدنیا منذکم خلقت فاوحی اللّه تعالی الی موسی تسئلنی عن غوامض علمی قال یا رب احب ان اعلم قال یا موسی خلقت

ص: 107

الدنیا منذ مائه الف الف عام عشر مرات» (رسول خدا فرمود موسی علیه السلام از پروردگارش پرسید از چه زمانی آفرینش دنیا بوده است بالاخره پاسخ آمد خلقت دنیا از صد در هزار در هزار بوده است که همه را ده برابر کنی) در اینجا تذکر دو نکته لازم است یکی توجّه بعدد میلیاد در آنزمان که اعراب شاید بیش از هزار نمیشناخته اند چنانچه ملاحظه میفرمائید بیش از الف هم کلمه ای برای حساب خود وضع نکرده و ملیون را بعدها الف الف گفتند ، دوم آشنائی به عمر دنیائی است که حضرت موسی علیه السلام وضع آن را منظور داشته و سئوال کرده است یعنی ممکن است حضرت پرسیده باشد بلکه مقصودش این باشد که عمر دنیائی باو گفته شود که قابل زیست برای حیوانات یا نباتات یا... شده است. بعلاوه اگر ذیل حدیث را دنبال کنیم با مشاهده اینکه به 5-6 مرتبه خرابی و آبادی زمین اشاره شده می فهمیم بلحاظ دیگر عمر کرده زمین را بیش از یک میلیارد سال دانسته اند و اخبار دیگری نیز هست که صرفنظر می شود و در اینجا در مقام مقایسه یک ملیون سال را در جای دیگر یک روز شمرده اند.


عرش :

در سوره نحل است که پروردگار به زنبور عسل وحی فرمود خانه هائی از کوهها و درخت ها و آنچه عرش میکنند انتخاب کند «و اوحی الی النحل ان اتخذی من الجبال بیوتا و من الشجر و مما یشعرون».

و در سورده اعراف که می فرماید زیر و رو کردیم آمچه فرعونیان می ساختند و آمچه را عرش می نمودند «و دمرنا کان

ص: 108

یصنع فرعون و قومه و ما کانوا یعرشون» که عرش در این دو آیه بمعنی بنا کردن و ساختن بوده و دراخبار بجهان روحانی که تمام اوضاع و حوادث در آن فشرده و منعکس است نیز تعبیر شده است. در نتیجه تا اینجا می توان آیه بالا را چنین ترجمه نمود : و اوست پروردگاریکه آسمانها و زمین را در شش دورانآفرید و بنای نخستین که مادر تمام مواد و مام کلیه مصالح ساختمانی آفرینش میباشد و عکس همه اوضاع و حوادث و ساختمانها در آن فشرده و منعکس از ابتدا بر آب بوده است. (بعضی این احتمال را داده اند که عرش یک عالم یا عوالم ماوراء الطبیعه ای است که از قید و بند ذرات و اجرام و زمان و مکان تهی بوده و عالم ماده تحت ظل آن عرش بوده و از آنجا الهام می گیرد).

آب : ماء :

این ماء و آبی که عرش خدا بر آن بوده آب معمولی و آشامیدنی نیست. حضرت باقر در جواب مردی که از اهل شام فرمود : و خلق الشی ء الذی جمیع الاشیاء منه و هو الماء الذی خلق الاشیاء منه فجعل نسب کل شی ء الی الماء و لم یجعل للماء نسبا یضاف الی شی ... ثم خلق النار من الماء فشققت النار من الماء حتی ثار من الماء دخان ... (آفرید چیزی را که مادر همه چیز بود و آن آبی است که همه از اوست ولی برای خود آب نسبی قرار نداد و سابقه ای که به آب بر گردد ننهاد ... سپس آنش را از آب آفرید وآ نچنان آنش را بر آب مسلط ساخت که گازها و دخان که آسمانها و زمین از او ساخته شدند بوجود آمد (روضه کافی).

باز از حضرت باقر است که همه چیز آب بود و عرش خدا نیز

ص: 109

بر آن بود سپس انفجار و اشتعالی در ماء پدید آمد پس شعله و زبانه خاموش شد و در پی آن دخان پدید آمد که همان ماده آفرینش آسمانها گردید وجنس زمین را از خاکستر (باقیمانده آتش سوزی) آفرید.

ما در اینجا یک حرف و دو حدس داریم.

حرف : حرف ما اینست که بپرسیم آیا در ضمن خواندن مطالب مربوط به آفرینش هیچ به این نکته نوجه فرموده اید که گفتارهائی نقل می شود بعضی مربوط بهمین سالست و برخی به 14 قرن قبل تعلق دارد.

هیچ دقت کرده اید از حجاز کشوری خشک ، عصری جاهل از میان مردمی غیر متمدن که شتر و بیابان بزرگترین رابط رندگیشان محسوب میشد و عالیترین مقام هنریشان این بود که درباره همین شتر و همان بیابان و در صورت لزوم یک محبوبه یا معشوقه ای هم افزوده قافیه های منظمی بنام اشعار درست کنند از میان چنین اجتماعی ناگهان مردی قیام کرده بگوید ابتدا روح و عقل آفریده شد سپس انرژی و قدرت وبعد آب و آنگاه دخان و در ضمن به رتق و تراکم عالم و انبساط و فتق آن و وسعت یافتن دائمی جهان و آتش گرفتن دریاها وگداختگی و حرکت و کروی بودن و تکامل تدریجی میکروبشناسی و جنین شناسی و... کلمات ومطالبی بیاورد آیا فکر کرده اید این مرد نزد شما چه مقام و ارزشی دارد یا تا بحال او را چگونه شناخته و درباره اش چه فکر کرده اید ؟


احتمالاول :

یک اقیانوس آب ، آب است یک لیوان آب آبست یکذره آب هم آبست یک ملکول آن هم آبست

ص: 110

و تا زمانی که ملکول شکسته نشود بآن آب گفته و پس از آن قسمتی را هیدرژن و قسمتی را اکسیژن نامگزاری مینمایند.

ملکولهای آب بر عکس ملکولهای مایعات دیگر که روی هم میلغزند روی یکدیگر میغلطند یعنی همه دنده بدنده یکدیگر قرار گرفته میچرخند و چیزی که یقین است آب ابتدای آفرینش نشانه یکنواخت و یکسان بودن آن ماده است.

آب بر عکس مایعات دیگر یخ می بندد فواصل ملکولیش زیاد می شود و حجمش از دیاد می یابد و در حالت معمولی که بآن آب می گویند ذراتش دنده بدنده قرار گرفته و در هر صورت و وضع دیگر چنین حالت را ندارد و لذا امکان این احتمال است که شاید در آغاز آفرینش ، دنیای هسته ایها بصورت تراکم ورتق همه جا یکسان و یکنواخت دنده بدنده وجود داشته است و آنقدر این تراکم ایجاد حرارت و فشار نموده که نتیجه آن انفجار و ایجاد دخان بوده است.

احتمال دوم : بزودی در قسمت جنین شناسی خواهید خواند که حضرت صادق فرماید جنین از غذائی که مادر میخورد و آبی که مادر میاشامد تغذیه میکند و از نسیمی که مادر تنفس میکند نسیم اخذ مینماید و در آن قسمت ثابت خواهیم کرد مقصود حضرت از نسیم هوای صاف و پاک و بالاخره عصاره هواست که همان اکسیژن میباشد مقصود ما این است همانگونه که در اسلام بهوا که عنصر مهمترش اکسیژن است نام دگری از هوا یعنی نسیم داده شده ممکن است گفته شود شاید بتوان ماء أوّلیه را نیز به عنصر مهمترش هیدرژن حواله نمود و گفت در مرحله قبل از دخان هیدرژن خالص همه جا را فرا گرفته بود و سوختن

ص: 111

هیدرژن بود که ایجاد دخان نمود و شاید بتوان از قرآن بر این مطلب شاهدی آورد و گفت چون تناسب بین عناصر موجود در فضای دریاها بهم خورد «و اذا البحار سجرت» و عده ای را که قرآن داده ظاهر شود سوختن دریاها بوسیله اکسیژن و آتش گرفتن آن از هیدرژن باشد و بهمین مناسبت هم بتوان گفت در آغاز خلقت نیز هیدرژن خالص بود که از آن دخان بوجود آمد و دخان علاوه بر هیدرژن عناصر دیگری چون هلیوم را نیز داشت پس از اینکه قدرت آفریده شد ذره هائی بنام ذرات انرژی بوجود آمدند اما آنقدر بهم نزدیک که دارای فشار و قدرت فوق العاده بودند و امکان آنکه بجز دخان چیزی از آنها بوجود آید نبود و این ذرات همچون ذرات آب یکنواخت و یکسان و دنده بدنده بودند و هیدرژنی بودند که هسته ای خالص نبودند که در قرآن اشاره بزوج بودن همه چیز شده و بفرض هسته ای بودن ذرات انرژی باز هم هر ذره حداقل مجموعه ای از ترکیب دو جزء است.

جا دارد با توجّه بذکر این مطلب که خلقت آسمان دنیای ما بعد از آفرینش قسمت های دیگر است گفته شود در قرآن چند مرتبه به هفت آسمان و طبقه بندی کیهان اشاره شده و مفسرین و دانشمندان تا کنون هر کدام آنرا بنوعی توجیه و تعبیر نموده اند ولی اینک امید است که در آینده بسیار نزدیک این حقیقت و اعجاز قرآنی بحقایق دیگر بعنوان یک معجزه دیگر افزوده شود کما اینکه در مجله نیوزویک تاریخ 25 همه 1964 مقاله مفصلی راجع بموضوع مربوطه و اشاره بطبقات

ص: 112

کیهان شده است که با یک تحرک دیگر بزودی طبقات هفتگانه اعلام خواهد شد.

3- آنچه بیشتر احتمال صحت آن داده می شود این قیاس است اگر یخ جامد تبدیل بآب مایع شود قدرت محرکه آن بیشتر می شود و اگر آب ببخار تبدیل گردد قدرت فعاله آن باز افزایش میبابد و اگر این بخار حاصل را به اکسیژن و ئیدرژن تجزیه نمائیم هر یک از این گازها قدرت بیشتری در ایجاد انرژی خواهد داشت یکی میسوزد و دیگری سبب سوختن می شو و مصداق و اذا لبحار سجرت تحقق میپذیرد که اکسیژن سبب سوختن می شود و هیدرژنها میسوزد. اگر همین هیدرژن و اکسیژن که ماده هستند بانرژی که حد نهائی ماده است تبدیل شوند یعنی اتمهای آن متلاشی گردند و از قید ماده بودن آزاد گردند انرژی که فقط از متلاشی شدن هر گرم از آنها تولید می شود بقدری زیاد است که قادر میباشد مثلا یک سنگ بزرگ یک ملیون کیلوگرمی را ده هزار کیلومتر از سطح زمین ببالا پرتاب کند (بطور کلی هر ماده از هر نوع باشد میتواند بانرژی تبدیل شود و نوع انرژی حاصل برایتمام مواد یکی است و از اینجاست که وقتی در اخبار میفرمایند خدا قدرت را آفرید نه قدرتها را متوجّه می شویم استاد سازنده همه یکی و صمد و بی نیاز است و مصالح أوّلیه ساختمانی نیز همه جا یکی است و اشاره قرآن به آب ابتدائی که عرش بر آن بود و بعدها به دخان تبدیل شد با توجّه بمطالب بالا انتقال انرژی بیشتری را به ماده در حالت دخان نشان میدهد).

عکس مطلب فوق نیز صحیح است یعنی انرژی متراکم

ص: 113

شود ماده بوجود میاید ، ماده ایکه از تراکم انرژی بوجود میاید دانه های بسیار کوچکی است که در شرایط خاص که ایجاد این شرائط قدرت عظیم میخواهد ، با هم گرد آیند و دانه بزرگتر باجرم بزرگ تشکیل دهند یعنی الکترن ، پرتن ، نوترون ، اتم ، ملکول و از اجتماع آنها اجسام مرکب بوجود میاید.

از اینقدر همانگونه که اخبار میفرماید ابتدا انرژی بوده است البته با دامنه عمل نا محدود سپس ماده یکنواخت و یکسان شده است که در قرآن بآب تعبیر گردیده و چیزی است یکسان و یکنواخت و شاید بتوان چنین گفت که ابتدا قدرت بود یعد هیدرژن که سبکترین عناصر را بوجود آورد و بعد عناصر دیگر و از عناصر مرکب ابتدا بخار آب ماده اصلی نشو و نمای موجودات پدیدار گشت و سپس گازها و بخارهای دیگر (دخان) و سیارات و ثوابت و توده های متراکم از این ابخره بوجود آمدند کما آنکه هنوز سحابی هائی موجودند با درجه حرارت خیلی زیاد که بصورت بخار هستند و ذرات بینهایت ریز ماده بصورت مستقل (نوترون و پروتون) در آنها زیاد است (توجّه فرمائید که در اصطلاح فیزیک بخار عبارتست از حالت گازی جسمی که در شرائط متعارفی صفر درجه حرارت و فشار یک جو بصورت جامد یا مایع باشد مانند بخار آب)

باز هم جلوتر چه بود : در شرح کیدری بر نهج البلاغه است که خدا جهت آفرینش آسمان و زمین جوهری سبز آفرید و آنرا ذوب کرد آبی مضطرب پدید گشت سپس بخاری همچون دود از آن پدید آمد( به ترتیب یکنوع جوهر یا انرژی آب - دخان).

ص: 114

خدا قبل از هر چیز روح را ، عقل را ، قدرت را ، نور را ، ملائکه را آفرید سپس ظلمت را همه در اخبار دیده می شود ، نتیجه آنکه اسلام مراحل گوناگونی از آغاز آفرینش کائنات را میشمرد تا آنگاه که بدخان میرسد در اینجا دست در دست علم هر دو بنحوه آفرینش و نشان دادن آفریده برای توجّه بآفریدگار تلاش مینمایند ، نتیجه آنکه شاید بتوان گفت بنظر اسلام ابتدا یک مرحله متافیزیک (عقل ، روح و...) سپس قدرت و انرژی و بعد آب و آنگاه دخان آفریده شد.

بعد چه بود ؟ توده های دخان موجود بهم بر خورده ایجاد گرما کردند بعدها خیلی سوزان شدند سپس در اثر طوفانهای ایجاد شده شروع بچرخیدن نموده جزائر فلکی یا کهکشانها و کاسارها درست شد که در فیلم بصورت لکه های کوچک ابر مانند آنها را می دیدیم زیار فاصله ما از مرکز کهکشان خودمان که راه شیری یا راه مکه گویند و زمین و خورشید ما در آن واقع است نزدیک به یک ملیون سال نوری بود که هر سال نوری شش هزار میلیارد میل فاصله است.

در آن فاصله بودیم باطراف نگاه کردیم چند لکه مشابه آنرا در آن تاریکی شناور دیدیم که امروز توانسته اند بطور تقریب تا یک میلیاد آنرا ببینند یعنی یک میلیاد کهکشان وجود دارد که آخرین حد دید امروزی 30 میلیاد سال نوری است.

به لکه های ابر مانند نزدیک میشدیم هر کدام بشکلی بودند بیضی ، مدور ، بشقابی ، رشته ای و غیره همینطور تا حال صدها کاسار کشف کرده اند.

بیش از ده سال بود متوجّه شده بودند که از ده ها ستاره

ص: 115

صدای رادیوئی فوق العاده بیشتری شنیده می شود و این اجرام در دوربین ها مانند نقاط کم رنگ با روشنائی آبی دیده میشدند که دارنده اشعه ماوراء بنفش بیشتری از سایر ستارگان بودند و هر کدام را نامی نهادند تا آنکه در 1965 اشمیت دانشمند آمریکائی دورترین منبع رادیوئی 9-c3 را که با سرعت چهار پنجم نور دور میشد و احتمالا در فاصله 9 میلیارد سال نوری بود کشف و اعلام داشت.

این اجرام را سرانجام منابع رادیوئی شبه ستاره ای یا شبه ستاره یا کاسار نامیدند.

بعضی ، کاسارها را کهکشانها و برخی ستاره های عظیم واحدی میدانند که تحت تأثیر قوه جاذبه درحال فروریختگی میباشند یا قطعاتی هستند أوّلیه که هنوز درحال انفجار می باشند یا کهکشانهائی هستند که دو بدو تصادم می کنند هر چه باشند دارای نیروئی برابر نیروی صد کهکشان بزرگ مانند کهکشان ما می باشند. در این بین ها در سال 1965 جرم تازه ای را با مشخصات گفته شده دیدند که هیچ صدای رادیوئی نداشت و در فاصله شش میلیارد سال نوری قرار داشت.

دانشمندان هر چه در این فاصله شش بیلیون سالی دورتر نگاه کردند اجرام ستاره آبی بیشتری در یک حجم معینی از فضا پیدا کردند از محاسبه هائی که مربوط بکاسارها کرده اند معلوم گردیده سرعت انبساط عالم بتدریج و به تندی کم می شود بطوریکه با شرائط فرضیه تکراری مطابقت می نماید. (رتق و فتق پی در پی تکرار می شود انفجار صورت می گیرد عالم وسعت می یابد باز متراکم می شود مجدد منفجر می گردد و این تکرار می شود)

ص: 116

قرآن نیز اشاره به وضع خاص تکراری عالم نموده میفرماید فارتقب یوم تاتی السماء بدخان مبین» (دخان 10) یعنی اشاره بوضعی مشابه وضع أوّلیه آفرینش که آسمانها و زمین گاز و دخان بودند.

این فرضیه تکراری تسلسل را چهل سال پیش کشیش ستاره شناس بلژیکی ژرژ لومتر اظهار داشت وگفت عالم یک قطعه عظیم ماده بزرگی بود که بزرگی باور نکردنی داشت و در یک فضای واحدی جا داشت و این شی یا انرژی بوده یا ماده که در هر صورت تفاوتی نمی کند ولی اگر ماده بوده احتمالا حرارت آن باندازه ده میلیارد درجه سانتی گراد یا بیشتر بوده که شبیه آن هیچ یک از مواد نبوده است.

طبق فرضبه ای کهکشانها که دور شدنشان از یکدیگر قطعی شناخته شده بوسیله قوه جاذبه متقابل بالاخره منوقف شده و دوباره دور شدن از یکدیگر را از سر می گیرند و حدود هفتاد میلیارد سال دیگر تمام عالم دوباره بیک قطعه متراکم و ماده و نیرو تبدیل خواهدشد. در این صورت ممکن است حادثه ای که آنرا در هم کوبیده شدن بوسیله نیروی جاذبه می نامند روی داده و تمام عالم به شی ء خیلی کوچکی تبدیل شده و کلیه ماده خود را بشکل نیرو پراکنده سازد یا اینکه فشار داخلی خواهد توانست از تجمع کلیه عالم در نقطه کوچکی قبل از حادثه فوق جلوگیری کرده و انبساط و انفجاری روی دهد و این دور تسلسل و تکرار شردع گردد.

نمی دانیم آیا موضوع فوق کوبیده شدن جهان با «القارعه ماالقارعه» و کوبیده شدنی که قرآن اشاره می فرماید با یکدیگر

ص: 117

ارتباطی دراند یا خیر و آیا آنچه در ابتدای عالم از تراکم ماده و نیرو بآن اشاره کرده اند با قدرت اشاره شده در آغاز آفرینش که اسلام بیان داشته مرتبط می باشند ؟ قدر مسلم قرآن بوضع مشابه ابتدا و انتها و آغاز و انجام خلقت که همان دخان می باشد اشاره کرده و فعلا با قسمتی از نظریه فوق تقریبا موافق میباشد.


اسلام و کهکشانها

اسلام تیز کهکشانها را معلّق در فضا دانسته و قائل بوجود عده بیشماری از آنهاست از پیامبر اکرم است که پروردگار صد هزار قندیل آفریده همه را بعرش معلّق ساخته و تمام آسمانها و زمین و بهشت ودوزخ همه در یک قندیل است (قندیل چراغی است بیضی شکل و معلّق و آویزان) و گاه تعداد آنها را صد هزار عالم وجائی هزار هزار (یک میلیون) عالم گفته اند (1)

بجای اوّل برگشتم آنجا که یک میلیون سال نوری با لکه ابر مانند کهکشان خودمان فاصله بود.

چیزی که بر ما مسلم و محقق گردید مشاهده گریز کهکشانها از مرکز آفرینش بود. چنان کهکشانها از هم دور میشدند که در زمان خواندن یک سطر این کتاب ، آنها دویست هزار میل دور شده اند بدین معنی که کائنات دائم در حال وسعت یافتن و انبساط است. قرآن نیز چنین مطلب را متذکر بوده فرماید ما که پروردگاریم آسمانها را بید قدرت خود آفریده و دائم در حال وسعت دادن آن هستیم (2).

1- هئیت و اسلام شهرستانی.
2- والسماء بنیناها باید و انا لموسعون سوره الذارایه 47
ص: 118

کهکشانها در حین روز دور شدن و وسعت دادن جهان مرتب بر سرعتشان افزوده شده و بعضی را عقیدهاست که چون بسر حد معینی رسیدند سرعتشان معادل سرعت نور شده و اجبارا چندی بعد از این سرعت نیز گذشته و دیگر بشر نمیتواند آنها را به بیند زیرا در آنطرفهای افق ناپدید و یا نابود می شود.


اشاره اسلام باینکه خورشیدهای فراوانی وجود دارد

بسوی کهشکاین خودمان نزدیک شدیم بکشل بشقابی چرخان دیده شد. به مرکز آن وارد شدیم ستارگان در آن را بین چهل تا صد میلیاد بحساب آورده که بسیاری از آنها خورشیدی بودند از خورشید ما بزرگتر و فروزانتر.

در اسلام نیز بوجود خورشیدهای بسیاری اشاره شده یکی از آنهاست که ان من وراء عین شمسکم هذه اربعین شسم (1) در پشت این خورشید شما چهل خورشید (مقصود کثرت) است و بعضی از این خورشیدها منظومه شمسی بزرگتر از ما یا کوچکتر داشتند بسیاری از خورشیدها جوان و فروزان و بسیاری پیر خاموش بودند و پیران با وزن مخصوص بسیار زیاد وضع سرگردانی داشتند ، منظومه شمسی ما در لبه خارجی کهکشان بود. سرعت سیر متوسط حرکات ستارگان ده کیلومتر در ثانیه بود. ماهها بدور زمینها وسیارات خود و هر دو اطراف خورشید و هر سه در اطراف مرکز کهکشان و همه دسته جمعی بسوئی پیش میرفتند کل یجری لاجل مسمی (2) همه بسوی

1- هیئت و اسلام شهرستانی.
2- سوره رعد آیه 2.
ص: 119

مقصد معین شده ای در جریان بودند. با بودن چندین میلیاد ستاره که تک تک یا دو بدو و یا سه بسه یا دسته جمعی بدور هم در چرخیدن و این طرف و آنطرف رفتن بودند بحساب دقیق از اوّل خلقت تا کنون در کهکشان ما از بیست تصادم کمتر روی داده است.

اغلب فاصله متوسط ستارگان ده بلیون برابر حد قطرشان است و اگر بمقیاس اینها را کوچک کنیم که هر ستاره باندازه شنی بقطر یک میلیمتر در آید در هر کیلومتر مکعل فقط یک دانه موجود خواهد بود و با چنین مقیاسی هر شن سالیانه ده میلیمتر حرکت می نماید. و باز ما را متوجّه خدای توپر و بی نیاز میاندازد (اللّه الصمد) و آفرینش تو خالی و نیازمند.

برای گردش هر ستاره و ستاره ای مداری بود که تخطی و تجاوز از آن محال مینمود.

اشاره اسلام به مدار کرات آسمانی

با آنکه در صدر اسلام هیئت بطلمیوس حاکم و رائج بود و وجود افلاک نه گانه منطبق بر هم مانند طبقات انباشته لایه های پیاز قطعی بنظر میرسید اسلام بوجود مدارات اشاره کرده و آنقدر آنرا مهم تلقی نموده که بر ایشان خلقت جداگانه ای قائل است در قرآن است کل فی فلک یسبحون (سوره یس آیه 41) در معنی کردن این آیه بعضی گویند چون کل را نکره آورده مقصود این است که هر چه یاد شده از زمین و خورشید و ماه و غیره در فلکی شناور است ، برخی هم عقیده دارند هر چیز آفریده شده بر روی فلک یا مداری در شناوری است ، و از

ص: 120

حضرت صادف است و اجراها فی الفلک (1) خدا ستارگان را در فلک روان کرد و من تدبیره النجوم التی تسبح فی الفلک (2) و از تدبیر خداست وجود اخترانی که در فلک شناورند و از ایشان است ای پروردگار تو قادری بر نقل کردن ستارگان در گردش و مدار خود (3) وجود مدار باندازه ای نزد مسلمین حتمیت داشته که بعضی از دانشمندان از جمله امام فخررازی بآن اشاره کرده است.

طرز تشکیل و بوجود آمدن آسمانها را از زبان حضرت علی در نهج البلاغه میتوان دید جمله با ثم انشاء سبحانه فتق الاحواء شروع می شود و در کتاب آسمان و جهان (4) 4- تألیف آیت اللّه کمره ای. نیز بخوبی ترجمه شده است.

بعد از مرکز کهشکان خودمان که عمر هفت میلیاد ساله و قطر صد هزار سال نوری و ضخامت پنجهزار ساله دارد موجه ناحیه ای که خورشید خودمان و خورشید نزدیک اوابر الجوزا که چهارصد برابر بزرگتر از خورشید ما و سه هزار و ششصد برابر فروزانتر است شدیم.

همه عناصر موجود در ساختمان کائنات را قریب صد عنصر دیدیم که در زمین یافت میشد.

روی پرده این سئوال نوشته شد : آیا کائنات محدود است ؟ دستگاه آفرینش حد و حدودی دارد ؟

1- هیئت و اسلام
2- هیئت و اسلام
3- هیئت و اسلام
ص: 121


انتهای عالم کجاست ؟

و بعد تحت عنوان فرضیه هائیکه برای محدود بودن عالم آورده اند سه شماره زیر نوشته شد.

چون تعداد کهکشانها کمتر از مکعب فاصله آنها از زیمن ترقی میکند.

- چون نور از یک نقطه کائنات شروع و بهمان نقطه بر میگردد لذا ابعاد کافی مکانی کائنات محدود و بعد زمانی آنها نا محدود است ضمنا به ابن سینا دانشمند بزرگ ایرانی نیز اشاره ای شد که دلائلی مشابه این دو بنامهای دلائل مسامته (هم سمت شدن) و سلم (نردبان) دارد.

بعضی از دانشمندان امیدوارند بزودی برای تعیین وضع هندسی عالم نتیجه قطعی را اعلام دارند.

ممکن فضای مزبور مسطح و سه بعدی باشد که طبق قوانین هندسی اقلیدس کار میکند که در اینصورت عالم بی انتهاست

شاید فضا چهار بعدی شابد که بیکی از دو طرف منحنی است در اینصورت اگر انحناء منفی یاباز باشد عالم غیر محدود و چنانچه خمیدگی مثبت یعنی بسته داشته باشد عالم محدود است ولی نظریه جدید که طرفدارانی دارد این است که امید میرود کاسارها و اجرام ستاره B.S.Oبرای تعیین این قواین بما کمک خواهند نمود و با مطالعه وضع و حرکت این ارجام عظیم و دور دست انحنای فضا را میتوان تعیین نمود. مطالعات أوّلیه که هنوز قطعی نیستند نشان میدهند که فضای ما در حقیقت منحنی است و انحنای آن از نوع بسته است و بنابراین عالم محدود است.

اگر فرضیه تراکم ماده را بپذیریم همان فرضیه ای که

ص: 122

شاید قرآن در کلمه رتق بآن صحه میگذارد محدود بودن عالم حرفی نداشته و علم نیز مانند دین فقط خدای را هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن و بی انتها معرفی خواهد نمود زیرا غیر محدود بودن با تراکم ماده مثل اینست که گفته شود اوّل و آخر نداشت ولی پنج متر بود.

اگر یک الکترون از یک اتم موجود مثلا در دیوار برابر روی شما از حرکت باز ایستد دیوار بلا فاصله محو می شود همانگونه که چراغی خاموش می شود.

امروز می گویند که ماوراء این کائنات که الکترنهای متحرک دارد ، عالمی است که الکترونهای غیر متحرک دارد لذا در پس این عالم که بحواس ما در میآید و عالمی است که آرام ندارد و دائما در تلاش است عالم خاموش و نادیدنی دیگری است ولی بهر صورت هنوز جواب قطعی در این باره وجود ندارد.

اندازه سیارات نسبت بکره خورشید

اینک بفاصفه پنجاه سال نوری خورشید خودمان قرار گرفته ایم در اینجا اولین سوسوی نور آن بچشم خورد به آن نزدیکتر شدیم تا جائیکه خورشید باندازه یک کره ای بود که قطر آن یک متر باشد در آنجا به ترتیب عطارد باندازه نخودی در چهل متری خورشید ، زهر آلبالوئی در 77 متری (زمین نیز مانند آلبالو) و مریخ دانه ماشی در 160 متری و مشتری نارنجی در نیم کیلومتری و زحل سیبی در یک کیلومتری و ارانوس گردوئی در 2 کیلومتری ، نپتون گردوئی بزرگتر در بیش از 3 کیلو متری و پلوتو در بیشتر از چهار کیلو متری خورشید قرار گرفته بودند یک خورشید و نه سیاره و سی و یک

ص: 123

ماه و هزاران استروئید منظومه شمسی ما را تشکیل میدهند که عطارد و زهره و پلوتر بدون قمرند و از عجائب آنکه همه از مغرب بمشرق میچرخند جز اقمار او رانوس.


خبر اسلام بوجود سیارات نه گانه

پیشوایان اسلامنیز از وجود سیارات موجود در منظومه شمسی ما خبر داده اند یوسف پیغمبر در خواب دید یازده ستاره او را سجده کردند و ماه و خورشید (1). مردی از پیامبر اسلام اسامی این یازده ستاره را پرسید حضرت اسامی آنها را آنچنان بیان فرمود که از لحاظ لغت منطبق بر نه سیاره و استروئیدهای سرگردان شده است. (2) از حضرت صادق است که در آسمان چهار ستاره است که فقط اهل بیتی از عرب (اهل بیت رسول خدا) آنرا می شناسند و مردمی از هند بیکی از آنها اطلاع دارند (3) (گویا در آنزمان در هند یکی از سیارات را قبل از جای دیگر شناخته بودند). باید توجّه داشت که در صدر اسلام عطارد ، مشتری ، مریخ ، زحل و زهره وارد هیئت بوده است.

عمر خورشید بین پنج تا شش میلیاد سال است و حدود چهار و نیم میلیارد سال پیش کره زمین از گازهائی که از ساختمان خورشید باقیمانده بود درست شد یا مطابق نظریه دیگری از خورشید جدا گردید و نظریه های دیگر

1- اذ قال یوسف لابیمه یا ابت انی رأیت احد عشر کوکبا و الشمس و القمر رأیتهم لی ساجدین سوره یوسف آیه 3
2- هیئت و اسلام
3- فی السماء اربعه نجوم مایعلمها الا اهل بیت من العرب و اهل بیت من الهند یعرفون نجما واحدا هیئت و اسلام.
ص: 124

چیزیکه اینجا بچشم میخورد اینکه زمین و قمر آن ماه و سیارات دیگر همه از خورشید کسب نور میکردند عطارد از همه نزدیکتر بود مانند نقره میدرخشید و پلوتر از همه دورتر بود و روزش مانند یک شب مهتابی نسبتا روشن زمین میماند.

اشاره اسلام به جسم منیر و مستنیر

مجلسی را نشان دادند که یک مرد منجم بود در خدمت حضرت صادق از ایشان راجع به هیئت سئوالاتی میکرد سخن باینجا رسید که حضرت از او پرسید خورشید چقدر از نور خود بماه می بخشد (1) عرض کرد نشنیدم بعد فرمود چقدر از نور خود به زهره میدهد و تا آخر و مقصود از نشان دادن مجلس مذکور اینکه کشب نور نمودن سیارات از خورشید نزد پیشوایان اسلام امر مسلمی نبوده است ؛ و باز مجلسی بود که مردی از حضرت باقر می پرسید چرا خورشید از ماه گرمتر است فرمود خدا آفتاب را از فروغ آتش (شاید هلیوم یا کربن) و زلال آب (شاید هیدرژن) و ماه را از روشنی فروغ آتش خلق فرمود که باز این سخن آن هم در چهارده قرن قبل عجیب بوده و بهترین مثال برای افتراق بین خورشید و ماه فرق بین فروغ آتش و روشنی فروغ آتش است.

کروی بودن زمین

بعد روی پرده نوشته شد و اذا الارض کیف سطحت (2) و زیر آن بخط ریز نوشته شد بعضی این آیه را

1- کم تسقی القمر من نورها.
2- سوره غاشیه آیه 20
ص: 125

دیدند و بر اسلام ایراد کردند که اسلام زمین را مسطح میداند و حال آنکه با توجّه باینکه سطح بر دو قسم است مستوی و مستدیر جای ایرادی نمیماند بعلاوه که آیات و اخبار زیادی دال بر کرویت زمین وجود دارد که بچند عدد آن اشاره می شود قسم بپروردگار مشرقها و مغربها (1) یا پروردگار و مشرق و دو مغرب (2) داشتن چند مشرق و مغرب فقط برای زمین کروی امکان دارد زیرا مغرب ما مشرق شهرهای غرب و مشرق ما مغرب شهرهای غربی ماست بعلاوه که مشرقین را مشرق و مغرب و مغربین را مغرب و مشرق نیز معنی کرده اند : و از حضرت صادق شکل دنیا را پرسیدند دو دست را طوری رویهم جفت کرد که ده انگشت روی هم (مانند دایره) بود و فرمود اینگونه است (3).

در کافی و وافی است که خدا زمین را از یک نقطه (کعبه) شروع و کشید تا مجددا بهمان نقطه (کعبه) برگشت (تعریف داره)

هم اکنون ملاحظه خواهید نمود که کلمات مک و دحو نیز که به معنای غلطانیدن و وافی است که خدا زمین را از یک نقطه (کعبه) شروع و کشید تا مجددا به همان نقطه (کعبه) برگشت (تعریف دایره)


اسلام زمین را متحرک میدانست

اینجا متذکر گردیدند که اسلام قبل از همه بحرکت کردن و حتی بحرکات وضعی و انتقالی و غیره زمین اشاره کرده و آنچنان بوضوح بیان داشته که اشخاصی مانند راغب در مفردات

1- فلا اقسم برب المشارق والمغارب سوره معارج آیه 40
2- رب المشرقین و رب المغربین سوره الرحمن آیه 16
3- اغطد بیده عشره هیئت و اسلام.
ص: 126

خود وقیت یلغت دحو رسدیه با جرأت گفته است که زمین از مقر خود جابجا شد بعد دلائل زیر اشاره شد.

- و الارض بعد ذلک دحاها اخرج منها ماءها و مرعیها و الجبال ارسیها (1) که پس از اشاره به دحو الارش وحرکت زمین به اختلاف و پیدایش چهار فصل که نیتجه دحو الارض است اشاره مینماید.

و هو الذی جعل لکم الارض ذلولا (2) او خدائی است که زمین را برای شما چون شتریکه آرام و هموار حرکت کند قرار داد.

وتری الجبال تحسبها جامده و هی تمرمر الحساب (3) کوهها را می بینی در حالیکه خیال میکنی بر جای خود خشک ایستاده و حال آنکه مرور میکند مانند مرور ابر ، روشین این آیه برای گردش زمین آنقدر بود که علی قلی میرزا فرزند فتحعلیشاه این آیه را دلیل بر حرکت زمین آورده است.

- فقال لها و للارض ائتیا طوعا و کرها قالتا اتینا طائعین (4) به زمین گفتند بیا آمد (حرکت کن کرد)

یسئلونک عن الساعه ایان مرسیها سوره اعراف آیه 186 سئوال میکنند از تو قیامت چه زمانی واقع خواهد شد کلمه مرسی برای چیزی که متحرک است استعمال می شود چنانچه

1- سوره نازعات آیه 30
2- سوره ملک آیه 15
3- سوره نمل آیه 90
4- سوره فصلت آیه 10
ص: 127

پرودگار در آنجا که موضوع کشتی نوح است استعمال فرموده (1) و بوضوح می بینیم که در تعقیب مجریها و سیر و حرکت کشتی کلمه مرسیها که لنگر انداختن کشتی است ذکر شده است و بهمین مناسبت برای زمین نیز که سئوال می شود چه موقع قیام می شود (لنگر میاندازد) کلمه مرسی آورده شده است (حرکت میکند زمین و در قیامت لنگر میاندازد)

الم نجعل الارض کفاتا سوره مرسلات آیه 25

و الارض و ما طحیها سوره شمس آیه 6- کفات محل مسکونی است که با سرعت متحرک باشد باین کیفیت که ظهرش بطن و بطنش ظهر شود یعنی زیر ورو گردد یعنی بدور خود بچرخد پس کفات معانی مسکن حرکت سرعت چرخیدن بدور خود یا بعبارت دیگر خبر از حرکت وضعی زمین را میدهد بعلاوه که کفات معنی ظرفی نیز میدهد که مواد گداخته و جوشانی در میانش است همچنانکه مواد میان زمین گداخته و جودشان است طحی نیز که مورد استعمالش چیزی است کروی که آنرا بسط داده در هوا پر تابش کنند حرکت انتقالی زمین را میرساند.

و تحرک الارض و من علیها و انقلاب الاربعه و اختلاف الوقت (2) (حضرت صادق) و مانند حرکت زمین است و آنچه بر اوست و در نتیجه چهار فصل منقلبا پیدا و اوقات و ساعات اختلافا بوجود میآید.

1- و قال ارکبوا فیها بسم اللّه مجریها و مرسیها سوره هود آیه 43 و گفت سوار شدید در آن بنام خدا هنگام حرکت و هنگام لنگر انداختن.
2- هیئت و اسلام
ص: 128

و تدبا لصخور میدان ارضه و عدل حرکاتها (نهج البلاغه) استوار ساخت بکوهها میدان زمین را و معتدل ساخت حرکات زمین را بوسیله کوهها.

- سکنت علی حرکاتها من ان تمید باهلها (نهج البلاغه) زمین ساکن شد در عین حال حرکات تا مضطرب نکند اهل خود را و القی فی الارض رواسی ان تمید یکم (1) 1- سوره النحل آیه 15 کوهها در زمین قرار دادیم (حرکت زمین آنگونه شود) که مضطرب نشوید.

و عدل حرکاتها بالراسیات من جلامیدها (نهج البلاغه) خدا حرکات زمین را بواسطه کوههای محکم که از جنس سنگ است تعدیل کرد.

یکنفر شامی از حضرت علی پرسید چرا مکه را باین نام نامند فرمود «لان اللّه ملک الارض فی تحتها ای دحاها» که مک و دحو هر دو بمعنی افکندن و غلطانیدن است.

در بحار و احتیاج است که حضرت صادق فرمود حرکت زمین و ساکنانش از جمله دلائل حدوث جهان است.

و بالاخره هیچ آیه و خبری که به سکون ارض اشاره کرده باشد در اسلام وارد نشده است.

هر یک از آیات فوق را میتوان شرح و بسط مفصلی داد و حتی درباره اخبار نیز بحث نسبتا زیادی کرد ولی یک مورد بحث آن هم خبر آخرین را که حضرت حرکت زمین را از جمله دلائل حدوث عالم دانسته و اگر حرکت وضعی زمین را با حرکت وضعی ماه و خورشید که همه با یکدیگر متفاوتند و بلکه

ص: 129

حرکت تما اجرام و کرات را نسبت بهم بسنجیم سر انجام یکی را می بینیم زودتر بحرکت در نیامده زیرا بسیاری از آنها با هم آفریده شده ولی حرکت وضعی آنها متفاوت بوده لاحرم یکی نسبت بدگری و دگری نسبت بسومی و بالاخره به ترتیب هر قبلی نسبت ببعدی حادث بوده و حدوث عالم ثابت میگردد.

چون حرکت زمین باعث پیدایش تقویم و سال و ماه و غیره می شود اینجا محل مناسبی است که یاد آور شود ماههای عربی قمری بوده و ماههای بعض کشورها شمس بوده و هست از آنجمله در کشوری که اصحاب کهف زندگی داشته اند سال شمسی و در مکه و مدینه که قرآن نازل شده قمری بوده است در قرآن است که اصحاب کهف سیصد سال در غار ماندند و بر آن بیفزائید نه سال یعنی مطابق سال شمسی خودشان سیصد سال در غار ماندند و بحساب شما عربها سیصد و نه سال و لبثوا فی کهفهم ثلث مائه سنین و از دادوا تسعا (1) ممکن است قلم برداشته بحساب صحیح به بینید که سیصد سال شمسی برابر است باسیصد و نه سال قمری.

پاره ای از عجایب آفرینش زمین

سپس ما را در فاصله ای از زمین قرار دادند که وضع روز اوّل آفرینش زمین یعنی تاریکی و سوزان بودن زمین بما آزار و صدمه ای نرساند بما گفتند چون زمین مسکن ماست و همه مقصودها از این سیاره کوچک است بیشتر باید از آن سخن گفت در آن فاصله با آنکه خورشید جوان و فروزان بود

1- سوره کهف.
ص: 130

و بشدت میدرخشید زمین تاریک بود زیرا بلافاصله پس از کره زمین دریاها بودند که بعلت داغلی زمین در آسمان بودند و مانع رسیدن نور خورشید بزمین میشدند بتدریج که کره زمین درست شد گرمای مرکزی شدت یافته وجودشان شد آتش فشانها فوران کرد و گازها بیرون آمد و بالاخره هوائی اطراف زمین بوجود آمد و موجب گردید شب و روز بوجود آید اییک که هوا روشن شد مشخصات چنید از وضع زمین دیده شد ولی بسرعت ما را به مراحل أوّلیه آفرینش زمین بر گرداندند ، اینک مشخصاتی چند از زمین : زمین ساعتی 22 هزار فرسخ می جهد( حرکت انتقالی) و 277 فرسخ در ساعت می چرخد (حرکت وضعی) شکلش کروی نا کامل تقریبا گلابی شکل و کروی بودنش را امروز با ارسال موشکهای فضائی مشاهده کرده اند شعاعش 6400 کیلومتر که 22 کیلومتر در قطبین کمتر از استواست اگر زمین را کره ای بقطر یکمتر و سی سانتیمتر فرض کنیم بزرگترین کوههای آن نزدیک به نیم میلیمتر و کلفتی پوسته ای که بر روی زمین که داخلی گداخته دارد گذاشته شده نیم سانتیمتر است.

آنچه در زمین یافت می شود از قریب صد عنصر درست شده و بصورت ترکیب حدود پانصرد هزار جسم مرکب یافت و ساخته شده است زمین دائم در تحت تأثیر نیروی جاذبه تمام سیارات منظومه خود و بلکه تمام کائنات واقع می شود و بقدری این نیرو زیاد است که حتی نپتون که در چهار میلیاد کیلومتری آن است نیروئی برابر هیجده میلیون تن بر زمین اعمال می کند و در آینده مسلم میتوان از همان نیروهائیکه میلیونهاسال است اقیانوسها را بالا و پائین می کشد برای رفاه و آسایش اهل زمین

ص: 131

استفاده کرد.

زمین از انرژی حاصله از خورشید بیش از دیگران بهره می برد منتها از مجموع انرژی خورشید یک دو میلیاردیم بیشتر سهم ندارد هوای اطراف زمین که با نیروی جاذبه بزمین کشیده می شود بترتیب سنگین تر زیرتر قرار دارد اتمسفر نزدیک زمین که تروپسفر گویند شانزده کیلومتر قطر نزدیک استوا و ده کیلومتر در قطبین ضخامت دارد ، طوفان و باد و ابر و باران همه در این قسمت است حرارتش از حرارت معمولی زمین تا 55 درجه زیر صفر در تغییر است طبقه روی آن استرانسفر است بقطر هشتاد کیلومتر در اینجا طوفان نمی شود و ابر هم بندرت دیده می شود و رقیق است در اینجا به انسان از دو طرف فشار عجیبی وارد می آید هر چه از زمین دور شویم قوه جاذبه اش کمتر و متناسب با مجذور فاصله از مرکز زمین در تغییر است. از 40 کیلومتری زمین ناگهان سرمای 60 درجه زیر صفر رو بافزایش گذارده در 50 تا 60 کیلومتری به 60 درجه بالای صفر می رسد در 80 کیلومتری باز به صفر می رسد ولی از این ببعد مرتب گرما شدت می کند در 200 کیلومتری حدود 150 درجه و در هزار کیلومتری بیشتر از چهار هزار درجه سانتی گراد خواهد بود البته ضخامت تروپوسفر در فصول مختلف فرق کرده و گاه به هفت هم می رسد از 80 کیلومتر به بالا هوا دارای ملکولهای معمولی بوده و بعلاوه از اتمها و ملکولهای بار دار نیز فراوان دیده می شود و دیگر جو را باید کارخانه عظیم الکتروشیمیائی دانست کارخانه ای که فعل و انفعالهای اجسام مختلف بکمک انرژی خورشید در آن انجام می گیرد و ما بساختن من وسلوی

ص: 132

جهت بنی اسرائیل توسط اتمهای موجود در هوا اشاره خواهیم کرد.

ما همه اکسیژن که مایه زندگی است از فضا می بلعیم و می گیریم اگر همه اکسیژن جو را مایع می کردند پوسته ای بقطر 2/2 متر سراسر زمین را می پوشاند ، در همین زمین اگر جو وجود نداشت آن قسمت از سطح زمین که برابر خورشید نیست 160 درجه زیر صفر و آنجا که آفتاب سوزان بود تا صد درجه بالای صفر می رفت ، جو یک پرده عایق عجیبی است که با در نظر گرفتن خصوصیاتش به نظر می رسد بشر آینده هم نتواند چنین عایقی را درست کند زیرا این پرده عایق از یکطرف چیزهائی را عبور می دهد که از طرف دیگر همانها نمی توانند عبور کنند همین پرده پرتوهای خورشید را می گذارند ولی مانع می شود گرمی سطح زمین از دست برود و شب هنگام زیاد سرد شود. در این پرده که یکنواخت سرد و گرم نمی شود بارها جاری و نمی گذارد کثافات یکجا مانده کره زمین را تعفن فراگیرد همین بادهاست که ابرها را از جائی به جائی می برد و نتیجه این بادها بارانهای سودبخش است همراه اشعه خورشید پتوهای ماوراء بنفش بسوی زمین می آید که اگر تمامش به زمین برسد آسیبهای جبران ناپذیری دارد این پرده در اینجا از همان طرف که عبور دهنده بود توقف دهنده می شود زیان بخش هایش را می بلعد اجزاء باردار الکتریکی زیان بخش به شصت کیلومتری زمین که رسیدند توسط ازت که از آن ببعد تا سطح زمین وجود دارد گرفته می شود اکسیژن و ازت و گازهای دیگر هر کدام خود توقفگاهی مهم برای اشعه های زیان بخش

ص: 133

می باشد.

اشعه ایکس و گاماهای خورشید نیز اگر ببدن برسد من و شما ملکولهای تشکیل دهند انساج بدنمان یونیزه شده و تغییرات مهمی در گلبول های سفید خونمان روی خواهد داد که جو اجازه ورود باینها هم نمی دهد.

نه تنها جو در برابر اشعه خورشید عملهای تصفیه ، تضعیف جذب ، دفع و غیره داشته بلکه در برابر پرتوهای کیهانی که از غیر خورشید و از هسته های اتم هیدروژن و هلیوم بیشتر دیده می شود و بسرعت در حرکتند ما را محفاظت می نمایند انرژی بمباران توسط هسته های اتم های هیدروژن و هلیوم کیهانی میلیونها برابر بیشتر از انرژی حاصل از شکافتن اتمهای اورانیوم است ولی وقتی بجو رسیدند آنمقدار که برای زمین ضرر ندارد بسطح آن و بلکه تا عمق صدها متر در آن و در بدن ما نفوذ می کندشهابیها که اکثرا مانند دانه های ریز شن اند و با سرعت دهها و گاه صدها هزار کیلومتر در ساعت حرکت دارند اگر در جو زمین متلاشی نمیشدند زندگی روی زمین خطرناک بود ، جو زمین همچون زرهی برای زمین است که روزانه نزدیک به بیست میلیون از سنگهای آسمانی را که بطرفش می آید جلوگیری می نمایند.

جو درجه حرارت را ثابت نگه میدارد ذخیره ای است که بخار آب اقیانوسها را به خشگیها می رساند جو اگر نبود صدا وجود نداشت و یک زمین بی سر و صدا و ناهنجاری بود قشنگی آسمانها و طلوع و غروب آفتاب ، چشمک زدن ستارگان ، زیبائی ابرها همه بوجود جو است. تصور نشود در ارتفاع مثلاً

ص: 134

هزار کیلومتری جو وجود ندارد ، دارد. ولی میلیاردها بار رقیق تر بطوریکه در هر سانتی متر مکعب آن ده الی صد ملکول هوا فقط پیدا می شود.

مواد موجود در زمین فقط بقطر پنجاه کیلومتر بر سطح آن بسته و جامد است ولی باز هم از سطح زمین حرارتی حاصل می شود که نسبت بخورشید در هر سانتیمتر مربع آن سه میلیون کمتر از حرارتی است که در همین سطح از خورشید حاصل می شود هر صد میلیون سال همه زمین یکدرجه سردتر می شود قسمت اعظم زمین یعنی سه چهارم آنرا آب فراگرفته است و حجم کل بخشی از قاره ها که از سطح دریا بالاست قریب108 و قریب صد میلیون کیلومتر مکعب از سنگهای جامد بصورت کوهها از زمین سر برآورده ولی فراموش نشود که رشته های بیشتر کوهها زیر زمین است و حجم همه زمین حدود هزار میلیارد کیلومتر مکعب است ، زمین بر روی مداری می گردد که سومین مداری است که نسبت به خورشید فاصله دارد طول این مدار نهصد و چهل میلیون کیلومتر است مساحت دریاها و خشگیهای این کوه پانصد و نه میلیون کیلومتر مربع است از ابتدا شکل قاره ها و خشگیها و دریاها طرز دیگری بوده و چند دفعه تغییراتی یافته که بچهار دفعه نسبت می دهند تا بصورت امروزی در آمده است. خورشید ما با آنکه پیر شده باز می تواند2351 میلیونیم نور خود را بزمین برساند و اگر 547513 عدد ماه که در شب چهارده دیده می شود با هم از شرق طالع شوند تازه اندازه خورشید روشنائی خواهند داشت برای نفوذ در زمین کاری آسان نیست در عمق 2500 متری آب

ص: 135

می جوشد و در 50 کیلومتری سنگها مذاب است و فشار در آنجا بیست هزار اتمسفر است ابتدا یک لایه سنگ خارا و بازالت و پس از آن لایه ضخیم لایه نیمه مذاب و یک هسته آهنی نرم مذاب در مرکز کره زمین است و می توان پوسته جامد زمین را پنجاه هزار متر دانست.


چگونگی شروع حیات در زمین

از اینجا باز ما را برگرداندند به اوائل خلقت زمین : روزهائی که هوا پیدا شد و زمین روشن گردید بخارهای آب سرد شد ابرها پیدا شد و بارانها بارید فرورفتگیها پر شد دریاها بوجود آمد آب دریاها گرم بود و شیرین دائما بخار می شد به هوا می رفت باران می شد می بارید و بدین وسیله پوسته گرم و متورم زمین کمپرس سرد و گرم شده در نتیجه چین و شکنج ها آغاز شد (گر چه عقیده ای است که هسته مرکزی کهکشان نیروی جاذبه فوق العاده ای دارد میلیونها سال یکمرتبه که حساب دقیق آن معلوم است منظومه شمسی ما نسبت به هسته کهکشان در نزدیکترین فاصله قرار گرفته و اثر نیروی مرکزی سبب می شود پوسته گرم و نازک زمین را بطرف خود کشانده کوههای دورانهای اوّل و دوم و سوم و غیره بوجود آید و عقیده ای است که یکقسمت از زمین وزن مخصوص سبکتر و جائی در مجاورش سنگین تر داشت قسمت سنگین فرو رفته و قسمت سبک را بیرون زده است) بهر صورت در آن زمان طوفانهای خشمگین و رعد و برقهای و حشتناک و بارانهای دیوانه مرتب ادامه داشت.

«اللّه الذی جعل لکم الارض قرارا» که پروردگار می فرماید قرار دادیم برای شما زمین را قرار. یک معنای قرار را سرد ذکر

ص: 136

کرده اند و لابد زمین گرمتر بوده که می فرماید برای شما بشر سردش کردیم. و از حضرت عسکری روایت شده در تفسیر آیه فوق فرمود خدا زمین را با طبع شما سازگار و با بدنمان موافق فرمود نه آنچنان داغ که بسوزند و نه آنقدر سرد که منجمد شوند ، نه آنقدر شل که غرق گردند و نه آنگونه سفت که نتوان ساختمانی نمود یا مرده ای را دفن کرد.

برق میزد و اتمهای موجود در باران را بهم می فشرد. بارانها مواد معدنی را حل کرده سنگها را بصورت خاک زنده در می آورند در جو زمین هیدروژن بود و بخار آب و گاز متان و آمونیاک.

اینجا آزمایشگاهی را نشان داد از آمریکا که دانشجوئی بنام میلر با عینک ضخیمش مشغول کار بود او فارغ التحصیل شده و مشغول گذراندن رساله خود بوده دو کتاب در کنار میزش دیده می شد تألیف آقایان اوری آمریکائی و اوپارین روسی صفحه کاغذی پهلوی کتابها بود و بر آن نوشته بود بالاخره اوری و اوپارین عقیده دارند جو أوّلیه زمین دارای ئیدروژن و بخار آب و آمونیاک و متان بوده است.

بدین سبب این دانشجو آمد تمام امکانات جو أوّلیه زمین را فراهم ساخت قرعهائی برداشته پر از مواد مذکور کرده و بجای رعد و برقهای شدید اوّل آفرینش جریان الکتریک با فرنکانس زیاد شصت هزار ولت بر آنها وارد ساخت 1954 مسیحی بود یک هفته مرتب کار خود را دنبال کرد و به تاباندن اشعه ادامه داد سرانجام دید آب داخل قرعها سرخ و غلیظ تیره شد. آب حاصله را آزمایش کرد در آن ملکولهای مختلفه و

ص: 137

چند اسید آمینه که خشت اوّل بنای ماده زنده است بدست آمد و بدین طریق نحوه پیدایش ماده أوّلیه را در جو زمین در آغاز شروع حیات نشان داد. همان سال 1945 در آزمایشگاه کمبریج انگلستان بود که دانشمندی ما را به کیفیت ترکیب یکی از ملکولهای فوق العاده و پیچیده واقف ساخت او از ملکولهای ترکیبی دزاکسی ریبونوکلئیک استفاده کرد و توانست راه امکان پیدایش مواد أوّلیه (اسیدهای آمینه) حیات را با توجّه به جو أوّلیه زمین در آن زمان نشان دهد.

برگشتیم به جای اوّل خود آنجا که ناظر بر جو زمین بودیم. رعد و برقها شدید بود و بارانها دیوانه و دریاها پر می شد و کم کم ملکولهای حاصله بهم می پیوست ، پیوستنی ملکولها از روی قوه جاذبه نبود بلکه کشش بار الکتریکی و علاقه شیمیایی بود.

اتمها بهم فشرده شد ملکولها درست شد دریاها پر از ملکولها گردید ، ملکولها بهم برخورده التصاق یافته ذرات ژلاتینی را درست می کردند.

حسابی از آقای شارل اوژن گوی سویسی را نشان دادند بمناسبت تشکیل مواد پروتئینی در آغاز خلقت ، پروتئین که جزء اصلی یاخته های زنده است از کربن و هیدروژن و ازت و اکسیژن درست شده در ملکول سنگین وزن آنها چهل هزار اتم وجود دارد. چون یک ملکول پروتئینی که از چهار عنصر درست شده از میان 102 عنصر احتمالی بطور تصادف در کنار هم قرار گیرند مقدار ماده اس که باید دائم در حال مخلوط شدن

ص: 138

برای این قضیه باشد و طول زمانی که برای پیدایش این ترکیب لازم است ، حساب شده و احتمال را یک نسبت به ده قوه شانزده پیدا کرده یعنی برای هر ده میلیون یک میلیارد ترکیب یکدفعه احتمال پیدایش یک ملکول پروتئینی داده می شود و مقدار موادی که ممکن است زیر و رو شود تا یک ملکول پروتئین احتمالاً ساخته شود از تمام ماده ای که در سراسر جهان را تشکیل می دهد بیشتر و برای اینکه این حادثه در زمین اتفاق افتد ده بقوه دویست و چهل و سه 10243 سال وقت لازم است و اگر عمر ماده أوّلیه زمین را ده میلیارد یعنی ده به قوه نه تخمین بزنیم تازه موضوع نه در برابر دویست و چهل و سه ما را بر آن می دارد که در نحوه پیدایش ملکول پروتئین باید صبر کنیم تا جواب قطعی از علم بدست آید.

این محاسبه ما را به یاد بیابان تیه و بنی اسرائیل و حضرت موسی انداخته که چگونه اطراف حضرت را گرفته و اظهار گرسنگی کرده و تقاضای نزول غذا می نماید حضرت دست به دعا برداشته از خدا مسئلت نموده غذائی نازل فرماید و از عناصر موجود در هوا من و سلوی ساخته شده بر آنها نازل شد (1) یا حواریون که گرد حضرت عیسی بوده اصرار دارند سفره ای از غذای آسمانی در جلوشان گسترده شود و با دعای حضرت سفره ای چیده شد (2) مثل اینکه پیروان کتاب مقدس توجّه خاصی بغذا دارند کما آنکه میدانیم در نمازشان نیز تقاضای خوراک هست ،

1- و انزلنا علیکم المن و السلوی سوره بقره آیه 54.
2- ربنا انزل علینا مائده. سوره مائده آیه 113
ص: 139

بگذریم من و سلوی مرغ و شیرینی توسط حضرت موسی و ماهی و سرکه و سبزی و غیره توسط حضرت عیسی از آن قسمت جو که گفتیم ماشین عظیم شیمیائی است ساخته و نازل شد (اخیرا در مجلات بود که دو دانشمند بنام مارکوس و هلر در آمریکا موفق به ساختن گوشت و قند از عناصر موجود در هوا شدند.)

تمام کارهائیکه تا به حال از آن سخن گفتیم در قلمرو اعمال شیمیائی است ، اگر من و سلوی یا مرغ و سرکه ساخته می شود یک عمل شیمیائی حتمی در آن دخالت دارد ، اگر ملکولهای اسید آمینه یا ذرات ژلاتینی در دریا بوجود آمد یک عمل شیمیائی انجام گرفت و چون دو جسم خشک روی هم اثری ندارد در کلیه موارد موجود آب از عناصر لازم است بزبانی دیگر جائی که حیات وجود دارد عمل شیمیائی انجام می گیرد وجود آب حتمی است بدین معنی که وجود حیات بآب بستگی دارد و جعلنا من الماء کل شی ء حی (1) در قرآن نیز پافشاری عجیبی است که نشان دهد مردگان همانگونه زنده می شوند که در بهار بوسیله آب زمین زنده می شود (2) 2سوره اعراف آیه 55 آیات دیگر. آری یک موضوع مسلم است که برای زنده شدن و زنده بودن و زنده ماندن وجود آب ضروری است و حیات همه چیز به آب بستگی دارد، اگر در موجود متابولیسم و سوخت و ساز بخوبی انجام گیرد موجود سالم و آنجا که بد انجام گیرد مریض و اگر انجام نگیرد مرده است.

1- سوره انبیاء آیه 31
ص: 140


پاره ای از عجائب آفرینش آب

آب عنصر نا جدا شدنی از موجود زنده است و چون از عجائب خلقت است مختصری معرفی گردد که از دو عنصر هیدروژن و اکسیژن (1/11 درصد و 9/88 درصد) ساخته شده در درجات حرارت پست اکسیژن زیاد جذب می کند یعنی در زمستان بیشتر از تابستان اکسیژن جذب می کند در تابستان درختان و گیاهان برگ و گل داشته و احتیاج آنها به اکسیژن بیشتر است لذا آبها سهم بیشتری برای گیاهان می گذارند بعلاوه در تابستان هم که آبها نباید یخ به بندد تا بسته شدن یخ مانند در زمستان جبران سردی هوا را بنماید. بزرگترین وزن مخصوص آب در چهار درجه است و از این جهت است که زیر یخ ها آب بصورت مایع است و اگر مانند اجسام دیگر وقتی آب منجمد میشد یعنی اگر در صفر درجه سنگین تر می شد یخ سنگین به زیر می رفت و همین عمل تکرار می شد و از پائین ببالای آبها و دریاها یخ روی هم انباشته می شد و غیر قابل استفاده می گردید اینکه یخ سبک و بالاست و در حالت انجماد مانند اجسام دیگر رویهم جمع و حجمش کمتر نمی شود از شگفتیهاست زیرا اگر چنین نبود اجساد بسیاری از حیوانات ممکن بود در کناره ها از یخ دور بماند و در هوای آزاد متعفن شود و زندگی را سخت سازد. یخ که بالاست حرارت از خود تولید می کند و یک حالت جبران کننده برای هوای سطح زمین در زمستان سرد و از طرف سطح زیرینش برای جلوگیری از یخ شدن ایجاد می نماید (حرارت سطح بالا هوا را معتدل می سازد و سطح زیرش آب را) طبق وزن

ص: 141

ملکولی که آب دارد یعنی با وزن ملکولی 18 آب باید در حرارت و فشار معمولی بحالت گاز باشد و آنچه در جدول تناوبی جای آب را که پهلوی هیدروژن سولفوره است در نظر بگیریم مایع بودن آب در این شرایط از عجائب است. آب فاصله ذوب و بخار شدنش زیاد است یعنی بسیار بحالت مایع می ماند زیرا بیشتر به آب در حالت مایع احتیاج دارد و غیر از این بود زندگی دشوار میبود.

فشار سطحی آب زیاد است و در نتیجه بسهولت از میان خاک به ریشه و ساقه گیاهان می رسد و باعث تغذیه شان می شود. قدرت امتزاجی آب زیاد است و حلال بزرگی بشمار می رود و عجیب این است که در درجه حرارت معمولی و لازم برای زندگی بصورت یک حلال جلوه گر است. آب رنگ مربوط به کناره قرمز طیف نور مرئی را جذب می کند لذا آنرا آبی رنگ می بینیم آب علاوه بر ئیدروژن و اکسیژن دارای مواد دیگری نیز هست اگر دتونریوم که کاملاً شبیه هیدروژن ولی سنگین تر است با اکسیژن ترکیب شود آب سنگین بوجود می آید با خواص مخصوص بخود که یکی از آنها خنثی بودن آن در اعضاء جانوران و گیاهان است و هیچ کاری در اعمال حیاتی انجام نمی دهد ، دانه در آن جوانه نمی زند ، اگر به موش صحرائی بدهند از تشنگی می میرد ملکولهای مایعات به دور هم می لغزند ولی آب به دور هم میغلطند و شما وقتی مشغول شستن یک بشقاب چرب هستید این قضیه را که ملکولهای آب بدور هم میغلطند بخوبی درک می کنید هر چه پارچه با آب به آن بمالید اثر نمی کند ولی امروز با پودرهای چندی پرده آبرا برداشته

ص: 142

و سبب می شوند آبه بخوبی بدون غلطیدن شستشو نمایند ، آب خالص عایق بسیار خوب و در نتیجه حل شدن الکترلیت ها بخصوص اسید کربنیک هادی می شود ، از لحاظ شیمیائی و حساب یونها و اتم و جذب آبها اگر همه را بحساب آوریم ، آب خالص از 33 جسم مختلف درست شده است.


پیدایش اولین گیاه

چون باینجا رسیدیم که ملکولها درست شد و بهم پیوستند و در نتیجه ذرات ژلاتینی بوجود آمد یادآور گردیدند که ملکولهای اسید آمینه بزودی فاسد می شود چگونهزمان به آنها فرصت بهم پیوستن را داد ؟ چون در ابتدای خلقت موجود زنده نبود که ملکولها را فاسد کند و جو زمین هم اکسیژن نداشت فاسد نمی شدند دریاها پر از ذرات ژلاتینی بود و مانند سوپ غلیظی در آمده بودند مرتب ذرات بیشتر و غلظت زیادتر شد و در نتیجه قحطی بوجود آمد.

بسیاری از ذرات مردند و در برخی از اجساد آنها ماده سبز رنگی (کلروفیل) بوجود آمد که از نور خورشید قوت و قوت می گرفت و اینها اولین گیاهان بودند (سنگی در دریای جنوبی پیدا کردند که فسیل یاخته های أوّلیه بر آن بود و قدمت سه میلیارد ساله داشت گر چه سیستم ملکولهای مضاعف بدون غشاء (ترکیب ملکول های دزاکسی ریبو نوکلئیک) خیلی جلوتر بوده اند اولین گیاهان یعنی ذرات کلروفیل دار گاه طعمه ذرات بزرگ ژلاتینی واقع می شدند و آنها که گیاه خوردند اولین جنبنده و دابه روی زمین محسوب می شوند.

ص: 143


پیدایش اولین جنبنده

در اینجا ما را متوجّه بوجود آمدن جنبندگان أوّلیه از دریا نموده و بلافاصله این جمله قرآن بخط درشت بر روی پرده ظاهر شد اللّه االذی خلق کل دابه من ماء (1) 1 سوره نور آیه 44. پروردگار تمام جنبندگان را از آب خلق فرمود.

پیدا شدن جنبندگان از کنار دریا قطعی است زیرا موجودات زنده که احتیاج به انرژی داشتند در ابتدای خلقت از راه تخمیر و سپس اکسیداسیون انرژی تهیه می کردند که در نتیجه این اعمال مقداری فضولات (الکل اسید لاکتیک اسید استیک اسید فرمیک) حاصل می شد تنها آب دریا بود که این فضولات بسرعت در آن پخش می شد و در خاک و هوا این عمل امکان نداشت بعلاوه که جو زمین طوری بود که اشعه ماوراء بنفش کاملاً بزمین می رسید و موجود زنده را نابود می ساخت ولی برای رسیدن زیر آب وضع دگری می یافت و به جنبندگان أوّلیه اجازه و فرصتی برای زندگی می داد.

با پیدا شدن اکسیژن و بعد در نتیجه بوجود آمدن ازت که اشعه ماوراء بنفش را جذب می کند موجودات توانستند از دریا خارج شده و بر خشگی زندگی نمایند بعلاوه آب محیط مناسبی برای حل شدن ملکولهای گوناگون و مخلوط کردن و بجریان انداختن آنها بوده است و املاح و آب لازم در آنجا موجود است.

امروز نیز این هنگامه خلقت در اقیانوسها وجود دارد

ص: 144

و دائم در هر گوشه ای از حیات در شرف تکوین و تشکیل و تکامل است.

اقیانوسها قسمت اعظم یعنی بیش از هفتاد درصد سطح زمین را تشکیل می دهند موجودات اقیانوسها بطور متوسط 99 برابر خشگی است که 95 قسمت از این 99 را موجودات ذره بینی تشکیل می دهند (از جمله ذرات ژلاتینی) این موجودات ذره بینی در هر دقیقه صدها هزار مانند مانند خود را به ریا تحویل می دهند و در یک قطره آب هزاران عدد آن وجود دارد عمرشان کوتاه و در یکساعت در یک قطره آب نزدیک به سی میلیون موجود زنده متولد می شود که همه کریستال و بی رنگند و بیشترشان توسط موجودات زنده بلعیده می شوند و تبدیل به اکسیژن و ازت و فسفر شده به دریا تحویل می گردند. وقتی مقداری آب دریا را بخار کنیم لجنی که می ماند از ازت است و فسفر و آهن و کلسیم و ید.

هر گرم از این موجودات ذره بینی چهار کالری انرژی در بدن انسان ایجاد می کنند و بدن آنها 59 درصد پروتئین و 4 درصد چربی و 17 درصد هیدرات کربن و بقیه چیزهای دیگر است.

پیدایش ماهی های نخستین

آری جنبندگان از کنار آب بوجود آمدند همانها که ذرات درشت ژلاتینی بودند و یاخته های کلروفیل دار را می خوردند. بتدریج اتصالهای مخصوص و مضاعفی بین ملکولهای در آب ذرات ژلاتینی بوجود آمد. ذرات ژلاتینی بدو یا سه یا چهار قسمت تقسیم می شدند پاره ها

ص: 145

مساوی نبود گاهی کوچک و بزرگ داشت این پاره ها بهم جمع می شد و ذرات با اشکال مختلف پدید می آمد و گاه بسیار بزرگ ، بعد در آنها که باشکال کرم بودند ستون فقرات پدید آمد یا این که در نیم میلیارد سال قبل که لاروهائی از آبدزدک های امروزی در دریاها دیده می شد و دمی داشتند بصورت بصورت میله نازک غضروفی که ملایم بود و بخوبی خم و راست میشد بعدها دم اینها بصورت ستون فقرات درآمد ، بهر صورت در آن دسته که بصورت کرم ها بودند ستون فقرات پیدا شد و اینها ماهی های نخست بودند.

اواخر اکتبر 1966 پاری ماچ از حمله تحقیقات دانشمندی بنام بارکورن نوشت که وی بقایای ارگانیسم میکروسکوپی بطول یکدهم میلی متر کشف کرده که به سه میلییارد سال قبل تعلق دارد یعنی ابتدائی ترین شکل زندگی در این زمین را بسه بیلیون سال رسانده و یک دانشمند آمریکائی نیز آثاری از حیات تکامل یافته متعلق به 720 میلیون سال قبل را کشف کرده است.

ماهی ها زیاد شدند و در دویست میلیون سال قبل بر دریاها سیادت داشتند بر خشگی در این زمان جز حیات کلروفیل دار أوّلیه چیزی نبود آن هم در اثر جزر و مد بود که گیاهان خارج از آب می ماندند رطوبت کنار دریا و باران به گیاهان خشگی آب می رساند ولی در برابر هوا تغییر پوسته داده و بالاخره جگن ها خزه ها سرخسها پدید آمد و سرانجام باطلاقها و درختها و جنگل پیدا شد ، تقریبا 325 میلیون سال قبل بود که بعضی از ماهی های تغییر شکل یافته کیسه هوائیشان می توانست

ص: 146

هوا را ببلعد اینها برای تغذیه بهتر ، از آب خارج شده و به خشگی آمده اوائل به آب بر می گشتند ولی کم کم عده ای بر خشگی ماندند ، اینها پاهای کوتاه و پهن داشتند و می خزیدند اینک خزندگان بوجود آمدند حدود دویست میلیون سال قبل بود که اینها حیوانات عظیم الجثه ای بودند و بر دنیا سیادت داشتند طولی نکشید این حیوانات بزرگ مردند یا در اثر کمی غذا یا بدی هوا و بنا بر عقیده ای بعلت پیدایش یک بیماری واگیردار از خزندگان آنها که دو پا داشتند و خیلی سنگین شدند چهار پا یافتند برخی هم دو پا و گوشتخوار ماندند. گوشت خواران گیاه خواران را شکار می کردند.

عده ای از خزندگان شناگر شدند با رفتن در آب و عده ای پریدند با تلاش در هوا.

بعضی از بالداران که پرشی داشتند از پر پوشیده شدند و اولین پرنده درست شد حدود 150 میلیون سال حد فاصل بین خزنده و پرنده یعنی پرندگان أوّلیه بود اینها منقار نداشتند و پوزه خزندگان داشتند و پر و بالشان نیز بیشتر بر روی دو پای جلوشان بود بتدریج پرندگان تکامل یافته و زیاد شده و سیادت جهانی با آنها شد.

از خزندگان دسته ای نیز جدا شدند که از مو پوشیده شده و بر درختان می نشستند و چون کودکان خود را از غده های شیری تغذیه می نمودند نخستین پستانداران آنهایند شاید اینها حدود 165 میلیون سال قبل بودند. پرندگان و پستانداران خونگرم بودند. خزندگان حرارت بدنشان مانند میزان الحراء بر حسب درجه حرارت محیط بالا و پائین می رفت ولی

ص: 147

خونگرمها حرارتشان در خودشان ثابت و محکم است و با محیط تغییر نمی کند در ابتدای خلقت ملکولهای دزاکسی ریبو نوکلئیک که برهنه بودند بتدریج غشائی بدور خود کشیدند ، اینک نیز خون گرمها خزندگان سابق هستند که اطراف خود را غشائی و سدی کشیده اند تا حرارت بدنشان خارج نشده و با محیط برخورد نداشته و لذا دستخوش تغییرات محیط نباشند.

بعضی می گویند سرمای فوق العاده ای در زمین پدید آمد خون سردها طاقت نیاورده و با آن بزرگی جثه مردند و خون گرمها ماندند خزندگان مردند پرندگان و پستانداران ماندند بدینمعنی که سیادت حیات بتدریج با جنبندگان بود بعد با ماهی ها و خزندگان سپس پرندگان و در آخر پستانداران ، گویا در جاده تکامل حیوانی بسوی هدفی رهسپارند حیوانات أوّلیه می خزند و شکم خود را بر زمین می کشند بعدیها سر از زمین برداشته و سپس نیم خیز با زمین فاصله گرفته و بالاخره در هوا به پرواز در می آیند و طبیعت کاری کرده که یک فرد مسلمان در نماز می کند. وضعی است که می گویند نزدیکتر حالت است بخدا یعنی مسلمان در سجده است سر از سجده برداشته می گوید با جنبش و نیروی الهی بلند می شوم ، و به تدریج راست می ایستد. موجودات نیز در جاده تکامل دسته جمعی بتدریج از خاک سر برداشته و آخرین آنها مترصد رفتن بکرات آسمانی است.

اینجا چند تن دانشمند زیست شناس را نشان دادند هر کدام زحمات فوق العاده ای در راه شناخت حیات و مراحل تکامل متحمل شده بودند. اینها که در بسیاری از مطالب نظریه

ص: 148

های مخالف و مغایر هم داشتند در بسیاری موارد و از جمله در این باره اتفاق رأی داشتند و آن هم نشان دادن مراحل تکاملی آفرینش بود به ترتیب زیر توده ای از گاز بود ، کهکشانها ، منظومه شمسی ، زمین به ترتیب بوجود آمدند. ابتدا زمین گداخته بود ، سرد شد ، جز جماد چیزی یافت نمی شد ، آبی پیدا شد ، ملکولهای أوّلیه ، گیاه ، جنبندگان ، خزندگان و پستانداران به ترتیب در گردونه تکامل آفرینش قدم به عرصه وجود گذاشتند.


تقسیم بندی دوران آفرینش

اکثر دانشمندان زیست شناس برای تعیین قدمت و زمان حیات هر کدام از این دسته طرحی داشته اند بدین طریق که از ابتدای خلقت تا پیدایش انسان را یکسال یا یک هفته یا یک شبانه روز فرض کرده و برای هر کدام آن مدت مفروض را تقسیم زمانی کرده اند مثلاً دانشمندی تمام مدت خلقت را یک شبانه روز فرض کرده پیدایش کهکشانها را حدود ساعت هفت و خورشید را هنگام ظهر و زمین را یک و دوازده ثانیه و پیدایش حیات را شش بعدازظهر ، و چهار دقیقه و دوازده ثانیه به ساعت 12 مانده را برای پیدایش پیش آهنگان انسانی اختصاص داده است.

از جمله نبی اکرم اسلام نیز دوران آفرینش را بمراحل زیر تقسیم نموده فرموده : خلق اللّه الارض یوم السبت و الجبال یوم الاحد و البحر یوم الاثنین و المکروه یوم الثلثا و النور یوم الاربعا و الدواب یوم الخمیس و آدم

ص: 149

یوم الجمعه (1) که به خلقت زمین و سپس کوهها و بعد دریاها و بالاخره جنبندگان و آخر انسانی اشاره فرموده است.

به سه نکته باید توجّه داشت :

1 حضرت برای سهولت مانند زیست شناسان دوران خلقت را یک هفته فرض نموده و تقسیماتی کرده است.

2 با مراجعه به کتب لغت و شرحی که داده شد معلوم می شود یوم ، معانی روز، عصر ، دوران و ... را دارد و می توان گفت مقصود حضرت از یوم دوران آفرینش بوده است.

3 ممکنست تقسیمات حضرت با علم جدید وفق ندهد مثلاً بر حسب تقسیم بندی جدید اگر دوران خلقت را یک هفته فرض کنیم و آنوقت آفریده شدن جنبندگان چنانچه حضرت فرمود به پنجشنبه نیفتد باید به جستجوی این رفت که آیا این کلام بطور یقین از حضرت است یا خیر و اگر از ایشان است آیا بدرستی نقل و نوشته شده یا نه ؟ اگر جوابها همه مثبت بود. بطور قطع از سخنان حضرت بود باید در قضاوت محتاط بود زیرا در بسیاری از علوم بخصوص بیولوژی دیده شده موضوعی که امروز طرح شده فردا طرد گردیده حتمیت موضوعی را در کتاب آورده اند ، استاد آنرا قطعی دانسته کتاب بعدی شاگرد دیروز و دانشمند امروز آنرا باطل کرده است، تا چند سال پیش مسلم می دانستند که پستانداران از پرندگان بوجود آمدند چند سال قبل در ریگزار دور افتاده ای فسیل استخوان گاوی (از پستانداران است) را یافتند که مورد حمله یکی از پرندگان عظیم الجثه قرار گرفته و جابجا زانو زده و برو افتاده

1- السماء و العالم.
ص: 150

و مرده و شکار پرنده قرار گرفته بود و حال آنکه پرنده عظیم الجثه مربوط به اوائلی بود که پرندگان پیدا شده بودند و حتی بآثار پستانداران در ایام خزندگان نیز برخورد نموده اند.


شاهکارهای خلقت

وقتی ماهی ها و آنها که بر شکمشان در آب یا خشکی راه می رفتند وارد گردونه تکامل شدند تا روزیکه انسان بوجود آمد حوادث گوناگونی روی داد از آن جمله رشته های مختلفی از موجودات در اه تکامل خسته و مانده منقرض شدند ، طعمه دگران گردیدند ، محیط ناسازگار آنها را نابود ساخت امراض مسری آنها را از پا درآورد و غیره. در ضمن شاهکارهای بزرگی نیز از دستگاه آفرینش در این بین ها درخشید که به بعضی از آنها اشاره می شود :

(1) یک فاصله ای بین آنها که در آب بودند و بخشکی کوچ کردند بوجود آمد ، و موجود این تغییر بزرگ را در محیط خود بدهد و زنده بماند یا اینکه بتواند هم در آب و هم در خشگی زندگی کند شاهکاری است و اینقسمت مخصوص ماهی ها و خزندگان بود که دو خصیصه بارز داشتند یکی اینکه دستگاه تنفس و گردش خون نسبتا کاملی داشتند دگر آنکه مدتها سیادت خود را بر جهان حفظ نمودند. راه رفتن این دسته بیشتر بر شکم بود.

(2) شاهکار دوم باز تغییر محیط و اختیار کردن هواست اینجا نه محیط آب اختیار شده نه خشکی بلکه با محیط تازه تری یعنی هوا سر و کار پیدا شد و این پرندگان بودند که علاوه بر این حیوان خون گرمی شدند و دورانی از تکامل نیز بعنوان سیادت

ص: 151

و آقائی آنها ثبت گردید. راه رفتن این دسته بیشتر بر دو پا بود.

(3) باز فاصله اعجاب آمیز تبدیل تخم گذاری به جنین آوردن است یعنی پرنده تخم گذار تبدیل به پستاندار بچه آور شد و این عمل نیز بیشتر در محیط اوّل یعنی زمین بوقوع پیوست مثل اینکه دستگاه آفرینش پس از امتحان محیط های آب و خاک و هوا مجدد محیط خاک را برای رساندن خلقت بهدف و مقصود بهتر تشخیص داد و انتخاب کرد هر چند تعدادی در آب و مقداری در هوا برای همیشه در جریان و جولان خواهند بود. راه رفتن این دسته بیشتر بر چهار پا بود.


اعجاز قرآن در مورد اشاره به حیواناتی که بتدریج تکامل می یافتند

اینک اگر بخواهیم تمام جریان خلقت را تا سر حد تکامل و رسیدن بانسان بسیار خلاصه کنیم با توجّه به شاهکارهائی که آفرینش کرده و با در نظر گرفتن انواعی که انتخاب شده و دورانی بر جهان سیادت داشته باید اینگونه بیان کنیم که خدا جنبندگانرا از کنار آبها آفرید سپس دوران آنها بود که اکثرا بر شکم راه می رفتند (ماهیها مارها و خزندگان و غیره) بعد آقائی و سیادت بدست آنها افتاد که بر دو پا راه می رفتند (انواع پرندگان و غیره) سپس نوبت چهار پایان رسید (تقریبا همه پستانداران).

اینجاست که می توانیم آیه 44 سوره نور را بعنوان یکی از بزرگترین معجزات بیاوریم و اللّه خلق کل دابه

ص: 152

من ماء فمنهم می یشمی علی اربع یخلق اللّه ما یشاء ان اللّه علی کل شی ء قدیر. خدا تمام جنبندگان را از آب خلق فرمود از آنها جدا شدند آنها که بر شکم راه می رفتند و از آنها دسته ای بوجود آمد که بر چهار پا سیر می کردند و همینطور آفرینش ادامه دارد و پروردگار بر هر کاری تواناست. اگر هر ضمیر بعدی را در آیه بضمیر قبلی بر گردانیم این چنین معنی می شود که از آب جنبندگان بوجود آمدند و از جنبندگان خزندگان و از خزندگان پرندگان و از پرندگان پستانداران و اگر تمام ضمائر را به دابه برگردانیم می شود که جنبندگان از آب بودند و از آنها خزندگان بوجود آمد بعد دوران پرندگان بود و در آخر پستانداران و همینطور آفرینش بکار خود ادامه می دهد.

در مورد حروف : من من فمنهم و منهم موجود در آیه چنین بحثی نیز دیده می شود که تکرار من فمنهم و منهم می رساند آفرینش جنبندگانی که به ترتیب نامشان در آیه مشخص شده است در همان زمان أوّلیه که فقط دابه موجود بوده است صورت نگرفته است و از حروف «فا» و «من» (عطف و تفریع تبعیضه)معلوم می گردد که یک پیوستگی بین دسته های بعدی با قبلی بوده باشد. آوردن ضمائر جمع «هم» نیز که بعد از این دو حرف آمده با آنکه باید توجّه به کلمه دابه مفرد باشد دلیل بر اینست که از دابه أوّلیه گروههای گوناگونی بوجود آمده و انشعاباتی داشته اند و مهمتر از همه تکرار کلمه «من» بفتح میم است که کلمه موصول برای ذوی العقول میباشد و حال

ص: 153

آنکه خزندگان و پستانداران غیر ذی شعورند و لذا برخی این احتمال را داده اند که شاید بتوان گفت آیه به غایت خلقت که انسانهایند توجّه داشته و کلمه «من» را بجای «ما» آورده است.

اینکه قرآن بصراحت اسم خزنده ، پرنده ، چرنده نبرده خود نکته ای است و پیشنهاد می کنیم که توجّه فرمایند بر عکس آنچه امروز برای تقسیم بندی به دست و بخصوص انگشت شست توجّه می شود قرآن به پا و انگشتان آن و طرز راه رفتن توجّه داشته است و قدر مسلم در صورت تجدید نظر و توجّه علاوه تری به پا و انگشتان پا و طرز راه رفتن با تقسیم بندی صحیح تری سر و کار خواهیم داشت.

دینداری و تکامل انواع

آیا وقتی گفتیم ملکولها بهم چسبید و ذرات ژلاتینی درست شد یا زمانی که گفتیم بعضی ذرات بعضی را خوردند یا در بعضی ماده سبز زنگ کلروفیل پیدا شد کسی ایراد کرد که چگونه این تحولات انجام گرفت و آیا کسی بفکر مادیگری افتاد ؟ پس چرا وقتی می گویند خزنده به پرنده و پرنده به چرنده تبدیل شد بعضی افکار غلیان مادیگری پیدا می کند ! تبدیل ذرات مرده ژلاتینی به گیاه اگر سبب بدبینی نمی شود در تحول خزنده به پرنده بطریق اولی نباید بدون توجّه فکر جنبه ماتریالیستی بخود بپذیرد. آیا موجود از آب بخشکی ، از زمین بهوا، از هوا به دریا منتقل شود و این همه تر و خشک شود و این همه تغییر کند و باز هم محیط اثر مطلوب تکامل را بر روی او بگذارد بدون توجّه خالق صانع حکیمی است ؟ .

ص: 154

هیچگونه نقصی در ارتباط بین توحید کامل و تکامل باید کسی در خود سراغ نگیرد و طرح تنوع و تکامل انواع کسی را از صراط مستقیم دور نسازد.

پذیرش مکتب تکامل با دین مخالف و مغایر نبوده و برای کسی که تمام پدیده های آسمان و زمین و کلیه موجودات را مخلوق خدای یکتائی می داند که با قصد و اختیار خود آنها را آفریده قبول یا عدم قبول مکتب تکامل او را ملحد نخواهد ساخت بلکه برای خداپرستان نظم و ترتیب مراحل مختلفه تکامل مانند نظم و ترتیب کلی کائنات دلیل بزرگی بر وجود ذات بی همتای اوست. این سخنان را به متعصبین گفتیم! و آنها را از بدبینی نسبت به کسانیکه از تکامل بحث می کنند بر حذر داشتیم اینک در مقابل یک سخن به افراطیون می گوئیم آنهائی که می گویند عرق ملیت ما حاضر نیست افکار نوح و ابراهیم و موسی و عیسی که ملیت دیگری دارند زنده کنیم باینها باید گفت آیا اتفاق افتاده که فرزند یگانه شما ذات الریه کند و با تزریق چند عدد پنی سیلین خوب شود ؟ یا اینکه آیا دیده اید کسانیرا که به سیاه زخم کشنده دچار شده باشند و درمان شده خوب شوند ؟ لابد اگر یکی از این دو حالت را دیده باشید به آقای فلمینگ کاشف پنی سیلین و آقای پاستور دانشمند محترم احترام خواهید گذارد. جای دوری نرویم آیا شما برای لامارک و داروین این دو مرد محترمی که عمری را در راه قضیه تکامل صرف کرده اند احترام قائل نیستید ؟ لابد هستید! و بدون شک نخواهید گفت چون من از کشور دیگری هستم و آقای پاستور یا آقای داروین از ملت دگری عرق ملیت اجازه نمی دهد بچه ام را برای معالجه سیاه

ص: 155

زخم نزد طبیب ببرم تا از علم پاستورها و فلمینگ ها بهره درمانی ببرد و لاجرم افکار آنها زنده شود.

شاید کسانی بین متجددین باشند که رژیمی را به عنوان اینکه رژیم پسندیده ای است پذیرفته اند و حال آنکه آن رژیم از مملکت دیگری آمده است (مانند رژیم مشروطه و غیره) بعلاوه که می بینند حضرت عیسی لندنی و نیویورکی نیست و سراسر دنیای متمدن و متجدد روز با آنکه در نقشه های جغرافیا سرحدات کشوری خود را رنگ قرمز زده و دندان بیکدیگر نشان داده و همیشه در جنگ سرد یا گرم بسر می برند تا سر حد امکان نسبت بآن حضرت ارادت می ورزند ولی کسانی از این متجددین که مشروطه یا جمهوری را پذیرفته و سیادت حضرت مسیح را بر جهان مترقی می بینند باز نسبت به محمّد و آل محمّد بلکه نسبت بدانش کانون وحی ناسپاسی کرده در یک کشور بعناوین مختلف چهار شنبه سوری ، آتش مقدس ، روز آتش و ... بآتش پرستی اظهار علاقه و بقول خودشان یادی از عظمت دوران گذشته می نماید و در کشور دیگر باسم عرب برترین نژاد است یا سیادت با عرب است و ... می خواهند عصر جاهلیت را زنده نمایند و حال آنکه پایه و اساس اصلی علم است بلکه توحید خالص است که باید بآن اظهار علاقه و تمایل نمود و آن هم در دنیای کنونی خوشبختانه هر دو را (توحید خالص و دانش) می توان نزد پیشوایان اسلام سراغ گرفت علاوه تر که قرآن نبی گرامی را متعلق بهمه مردم میداند نه بیک نژاد مخصوص «اکان للناس عجبا ان اوحینا الی رجل منهم» (یونس 2) و محمّد از ماست در انحصار نیست بلکه برای همه است.

ص: 156

کج فکرتر از دسته فوق کسانی هستند که به پیشوای دینی هموطن خود هر چند ساختگی باشد اظهار علاقه می نمایند ؟ باینها باید گفت صرفنظر از اینکه پروردگار حضرت محمّد را متعلق بیک نژاد و یک کشور ندانسته و با «انا ارسلنا للناس کافه» او را متعلق بهمه مردم معرفی می فرماید همشهری بودن از هم مهد بودن مهمتر است و آنکه بچه محله است اگر دعا نمود بر همشهری ترجیح داد و مهمتر از همه روابط خویشاوندی است که اگر رعایت آن برای انتخاب دین ضروری بود هم اکنون نویسنده دچار بود زیرا یکی از اجداد پدریم ادعای خدائی داشته و خود را «کل شی ء» می نامید و پیروانی و کتابی داشته و باز بدتر از همه پسر بزرگوارش بود که قطع صله رحم کرد و از فرمان پدر خود سر پیچید و سر بآستان مقدس محمّد ابن عبداللّه نهاد ، و تا زمانیکه خدا برعشه دست و کسر دید چشم مبتلا نشده بود و پرستاری لازم نداشت روابط نزدیکی بین خدا و خدازاده برقرار نبود! (هموطنی بودن ، هم شهری ، هم محلگی ، خویشاوندی ، پدر پسری همه را بخاطر خدا و علم کنار نهاد).

علم هر جا باشد از اروپا یا آمریکا یا زنگبار ، محترم است چه رسد بآنکه علم و دانش جنبه وحی داشته و الهی باشد و از دهان پاک پرهیزکارانی چون نوح و ابراهیم و موسی در آید که هیچ قابل مقایسه با دانشمندان در مقام احترام نخواهند بود و مقام ارجمند پیامبران فوق العاده است.

ص: 157


نظریه های مختلفه درباره تکامل :

طرفداران تکامل در ابتدا به دو دسته تقسیم می شوند یکی آنها که تکامل را بر تمام موجودات حتی ماده و انرژی عمومیت میدهند و دسته دیگر که آنرا مربوط به موجودات زنده و آلی (گیاه و حیوان) می دانند.

باز علمای دسته اوّل بدو دسته قسمت شده اند : کسانی هستند می گویند نیروئی که منشأ پیدایش مراحل تکامل در موجودات بوده مافوق طبیعت و برتر از همه چیز است و دسته دوم که هر چه هست و نیست گمان دارند در نهاد ماده نهفته است. بطور کلی موضوع تکامل سالها قبل از میلاد مسیح مطرح بوده و پس از میلاد نیز بسیاری از دانشمندان عرب و اسلام بانحاء مختلف بدان اشاره کرده اند از مسلمین فارابی در آراء مدینه فاضله و قزوینی در کتاب عجائب المخلوقات و اخوان الصفادر رساله دهم و ابن مسکویه در تهذیب الاخلاق و الفوز الاصغر و ابن خلدون و کتبی و غیره بوده اند ولی در زمان لامارک و داروین این موضوع نضج یافته است.

لامارک عقیده داشت طبیعت هیچ عملی را انجام نداد مگر بتدریج و همان اندازه که موقعیت و محیط می تواند روش زندگی را تغییر دهد باعث تحول اعضاء نیز می گردد و سپس صفات کسب شده از راه ارث به آیندگان می رسد و سبب تکامل و تحول می گردد ، بزبان دیگر محیط تغییر می کند احتیاج موجود و خوی و طبیعتش سبب حرکت جدیدی می شود و این حرکات در موجود و نسل او سبب تغییر یا بزرگ شدن عضو گردیده همینطور این خاصیت بارث بفرزندان می رسد.

ص: 158

البته انتقادهائی بر این نظریه وارد و پس از پیدایش علم جدید ژنتیک پایه و اساس نظریه لامارک بکلی متزلزل گردید.

لامارک ضمن بیان عقاید خود مثالهائی آورده که معروفتر از همه مربوط به دو حیوان معروف زرافه و مرغ دریائی است و بر حسب اتفاق حضرت صادق در کتاب مشهور توحید مفضل در جواب شاگردانش بهمین دو حیوان اشاره می نماید. لامارک می گوید حیوان برای اینکه نیاز داشت در گل و لای لجن اطراف رودخانه غذا تهیه نماید ناچار برای اینکه سرش بالای سطح آب قرار گیرد و در برابر جریان آب مقاومت نماید با زحمت خود را بروی پاها بلند نموده و در اثر تکرار این عمل استخوان ساق و رانش بتدریج طویل شده و پر در این قسمت از پا رشد نکرده است و برای گرفتن طعمه گردن خود را دراز کرده لذا طویل شده است ، یا جانورانی مانند زرافه که در جاهای بی آب و علف بودند ناچار شدند از برگ درختان بخورند و برای این کار مدتهای زیاد گردن و پای خود را بلند نگه داشته و در اثر تکرار ، گردن و پاهای جلوشان بلند شده است.

اما حضرت صادق راجع به پرنده آبی می فرماید این پرنده اغلب در آبهای کم عمق شکار خود را پیدا می کند پاهایش بلند است تا خوب شاهد کرمهای آبی و جنبندگان باشد و اگر پاهایش کوتاه بود شکمش به آب می خورد و متلاطم می شد و کرمها پراکنده شده شکار از دستش می رفت و عجیب آنکه می فرماید هر پرنده پا بلند گردن درازی دارد که رفع حاجت خود بآن کند وای بسا با بلندی گردن منقاری دراز نیز باو داده اند تا زندگی بر او آسان تر شده او را با شرایط حیاتش نزدیکتر

ص: 159

کند.

راجع به زرافه فرمود چراگاه این حیوان در جنگلهای انبوه بود که درختان بزرگ داشت برای چریدن از درخت ها حیوان احتیاج بگردن درازی داشت تا از برگ درختان بتواند بخورد و حیات خود را حفظ نماید لذا خدا نیز به او گردن درازی داد.

گویا حضرت بر قسمت اعظم کلام لامارک صحه می گذارد آنجا که حیوان را محتاج می داند که با محیط سازگار باشد منتها لامارک توجّه زرافه را بمحل تغذیه اش (بالای درختان) سبب درازی گردنش دانسته و حضرت دست تربیت پروردگار را برای رفع احتیاج او دخالت می دهد.

یک اصل کلی در اینست که :

اراده خدا چنین بود انسان خلیفه اش باشد (1) خلیفه خدا یعنی کسی که بتواند کارهای خدائی کند و لاجرم انسان قادر به انجام کارهای خدائی است.

چه وقت انسان می تواند کارهای خدائی کند یعنی در واقع چه وقت خلیفه خواهد بود ؟

آن روزیکه در زمین جز مردمان صالح یافت نشوند (2) چه وقت این اتفاق می افتد ؟

آن زمان که مردمان همه و همه بخدا ایمان دارند و دانشمندند (3) (کارها را نیکو انجام می دهند ، عملشان صالح

1- سوره بقره آیه 28.
2- سوره انبیاء آیه 105.
3- سوره نور آیه 54.
ص: 160

است و هر چیزی را اصلاح کرده و بصلاح می آورند ، هر کس در کار خودش خوب بصیر و وارد است).

پس انسانی که توانست کارهای خدائی کند می تواند محیط را هم مجبور سازد نسبت به تغییر شکل انواع بذل عنایتی بفرماید. اینکه اسلام دستور می دهد از تغذیه مادران آبستن مراقبت بعمل آید تا فرزندانی خوش صورت و نیکو سیرت بیاورند اشاره بهمین اثر مسلم تغذیه بلکه محیط است (1) و می رساند اسلام را با مکتب میچوریسم مخالفتی نیست. اسلام می فرماید با تغذیه صحیح می توان انعکاس محیط صحیحی ایجاد کرد تا بر متابولیسم اثر نموده و اثر متابولیسم (عمل شیمیایی است) را بطور قطع در ایجاد صفت یا صفات تازه مشاهده کرد (همینطور است اثر تغذیه سوء که اثر سوء دارد). وقتی اسلام می فرماید آدم را از خاک خلق کردیم چون این موجود برای ساختن جسم خود نیاز به مواد مخصوص دارد پس تغییر محیطی که این احتیاجات را باید برطرف سازد می تواند اثر قطعی در ساختمان او داشته باشد در موقع بهداشت تغذیه ، دستورات اسلامی را خواهید دید که چگونه محیط و غذا بر یکدیگر و هر دو بلکه محیط بر تغییر شکل و وضع بچه ها مؤثرند. پس اگر محیط داخل آمادگی داشته باشد با تغییر محیط خارج بسازد اثر قطعی است یعنی اسلام محیط خارج را مانند فرستنده و داخل را گیرنده می شمارد تا بتواند صفات کافی مشخصی برای خلف خود بجای گذارند.

راجع به زرافه و مرغ آبی که حضرت صادق و لامارک

1- به جلد چهارم کتاب اولین دانشگاه و آخرین پیامبر مراجعه شود.
ص: 161

هر دو بعنوان شاهد آورده بودند گویا حضرت می فرماید عوامل مستعد کننده محیط که تغییری در متابولیسم حیوان می دهند به تنهائی برای تغییر شکل دادن حیوان کافی نیستند بلکه اراده خدا (کارهای اجباری و غریزی) که بطور قطع دست بشر برای تغییر دادنش کوتاه است (سنت خدا تبدیل و تحویل پذیر نیست) (1)(2) در این کار دخالت کلی دارد لاجرم به نظر نویسنده باید زیست شناسان برای جستجوی علت درازی گردن زرافه یا پا و گردن مرغ دریائی با آنکه علم ژنتیک فعلا مخالف است مجدد در درون سلول ها بجستجو پردازند.

لامارک می گفت زرافه اندک اندک گردنش دراز شد تا رفع احتیاجش شد و نسلا به نسل گردن درازی به ارث رسید ولی در آن زمان از علم ژنتیک خبر ی نبوده و پس از آن معلوم شد سلولهای بدن بر دو گونه اند سوما و ژرمن و هر کدام عمل مخصوص بخود دارند سلولهای سوما سازنده عضوند و هیچگاه صفات خود را در نسل منعکس نمی سازند چنانچه متجاوز از چند میلیون سال است که پرده بکارت پاره می شود باز نسل جدید پرده بکارت دارد و کوتاهی و درازی گردن نیز عضوی است و بارث نمیرسد.

و یا مرغابی که در آب و خشکی زندگی می کند چگونه توانست با چرب کردن پر و بال خود رفع احتیاج کند تا اگر به آب افتاد مانند مرغ و خروس مجبور نباشد ساعتها در آفتاب پر و بال بزند تا از خیسی و رطوبت رهائی یابد ، یا ماهی ها چگونه بدن خود را روغن مالی بلکه گریس کاری کرده اند که

1- سوره های احزاب و اسراء آیه های 63 و 79.
2- سوره های احزاب و اسراء آیه های 63 و 79.
ص: 162

در آب فاسد و پوسیده نمیشوند ، و بالاتر گفته شود مرغ سقا که خود سیراب است و احتیاجی بآب ندارد چرا برای مرغهای عطشان بیابانها آب برمی دارد و براه می افتد این مرغ چون بمیان بیابانهای سوزان رسید پرندگان تشنه او را دنبال می کنند عجب است آنها می دانند آب بهمراه دارد و او هم تا تعداد بحد نصاب و متناسب مقدار آب وی نرسد به پرواز ادامه می دهد اما همینکه وضع را متناسب دید فرود آمده جائی نسبتا گود و سفت پیدا می کند و منقارش را برای خالی کردن آب در آن می گذارد منقار سقا خالی می کند و بقیه منقارها بالا می کشند ، همچنین در بین مورچگان مورچه ها مأمور تغذیه وجود دارند که شرح علمی و زندگی هر یک را در کتابهای مربوط به توحید مفضل از قول حضرت صادق می توان ملاحظه نمود. بد نیست باین کلام حضرت در این باره اشاره شود که فرمود درندگان مانند گربه و ... پرنده مثل کلاغ و ... و انسان همه ماهی می خورند و خود ماهی ها نیز یکدیگر را می خورند و تخم هم را نیز می بلعند ولی باز ماهی و تخم ماهی به تناسب و اعتدال وجود دارد. نوعی زنبور است که ملخ را شکار کرده در گودالی میاندازد و به نقطه حساس بدنش نیش زده بیهوشش می کند و سپس در نقطه مناسبی از بدن ملخ شروع به تخم گذاری می نماید تا بچه ها از تخم در میایند خوراک داشته باشند (راز آفرینش از کرسی موریسن صفحه 12).

بعد از لامارک دانشمند بزرگ داروین با زحمات زیاد و کاوشهای بسیار در 1859 کتاب خود را بنام بنیاد انواع انتشار داد او کم و بیش عقاید لامارک را پذیرفت ولی اصل اعتقادش

ص: 163

این بود که در درجه اوّل تنازع بقاء و انتخاب اصلح مطرح است بدینمعنی که در جریان زندگی همیشه موجود قوی و سالم و لایق در برابر غذا و چراگاه و انتخاب جفت فائق می آید و غالب است و ضعیف را پایمال می کند اقویا که صفات کامل و مفید دارند ، می مانند و ضعفا که فاقد آن صفاتند نابود می شوند که بلافاصله پس از داروین ایرادهائی وارد و سبب شد شاگردانش بنام نئوداروینیسم مکتب تازه ای باز کنند.

بطور کلی عقاید داروین بر چهار اصل متکی بود (سازش با محیط تنازع بقاء انتخاب طبیعی و اصلح وراثت) ولی اصل کلی همان تنازع بقاء و انتخاب اصلح بود و در اوائل آنچنان استقبال شد که آنرا در تمام شئون زندگی دخالت دادند حتی جنگها ، اختلافات کار فرما و کارگر را بحساب انتخاب اصلح عملی بجا ومستحسن می شمردند.

امروزه درباره تکامل تقریبا همه زیست شناسان متفق القولند که بوجود آمدن تدریجی حیوانات امری است مسلم ، فقط اختلافی که وجود دارد درباره علل تکامل و پیدایش موجودات است و این اختلاف سبب شده این همه فرضیه در این باره گفته شده باشد بعلاوه هنور مسلم نگردیده است خط مشی تکامل آیا از غرائز اوست یا اینکه بمقتضیات طبیعت بشر بستگی دارد ؟ آیا در مسیر تکامل جهش های فردی یا دسته جمعی و آیا تغییرات متابولیسمی (سوخت و ساز) نیز دخالت دارند ؟ .

امروزه عقیده بشر بر این است که موجودات بخودی

ص: 164

خود تکامل پیدا کرده و به طرزی که نمی توان بیان داشت خط سیر تکامل در نهاد تکامل بودیعت نهاده شده است. نه تنها عقاید مختلفه و زحمات بی حد دانشمندان نادیده گرفته نمی شود بلکه برای هر کدام از عقاید قطعه ای از حقیقت را قائل شده اند برای فیکزیسمها و ترانفوریسمها (لامارکیسم ، داروینیسم ، موتاسیونیسم ، میچوریسم ، مندلیسم ، مرگانیسم و غیره) هر کدام محلی در کمک برای پیدایش علل تکامل قائلند که شرح آنها از موضوع ما خارج است منتها باید گفت امروز موضوع جهش (موتاسیون) و مندلیسم و ژنتیک بیشتر از هر چیز مطرح است و تغییرات در وراثت و محیط و ارگانیسم را نیز کاملا دخالت می دهند و از بهم ریختن و جمع بین این همه زحمات و تحقیقات در هر موضوع ، تازه برای علل تکامل هنوز از حد و حصر فرضیه ها خارج نشده اند.


نظریه اسلام

آنچه گفته شد خلاصه می شود که ماده أوّلیه آفرینش بصورت دخان بود (قرآن) بعد در اثر عواملی بویژه طوفانهای سهمگین کهکشانها و بالاخره کرات آسمانی و از جمله زمین درست شد (نهج البلاغه).

زمین أوّلیه جز جمادی چیزی نبود آب بوجود آمد ، گیاه روئید ، در کنار آب جنبندگان پیدا شد ، از جنبندگان به ترتیب خزندگان و پرندگان و پستانداران بوجود آمدند و بعد هم خلقت (تکامل) ادامه خواهد داشت (قرآن).

هر موجود مراحل مختلف آفرینش (تهیه ماده أوّلیه) پایه گزاری (بصورت و قالب شکل اصلی در آمدن) بحساب

ص: 165

تقدیر و احتمال (تحت تأثیر محیط قرار گرفتن) هدایت و هدف گیری (با دانش سر و کار داشتن و محیط را باختیار در آوردن) را خواهد گذارند (قرآن : سبح اسم ربک الاعلی الذی خلق فسوی و الذی قدر فهدی) خلق تهیه ماده أوّلیه فسوی (پایه گذاری) قدر (بحساب احتمالات) فهدی (هدایت یافتن و محیط را باختیار در آوردن) شاید اسلام می گوید تمام موجودات در گردونه تکامل تحت کنترل تقدیر و احتمالند ولی در مرحله نظم و ترتیب بسوی مقصد و هدف معینی هدایت می شوند یا بزبانی که نزدیکتر بکلمات تکامل است بگوئیم که قرآن عقیده دارد اثر محیط از اوّل بر تمام موجودات صد در صد بوده است ولی بر آنهائیکه در کاروان تکامل شرکت نموده اند اثر یکسان نداشته است برای واماندگان از قافله و موجوداتی که همانند دورانهای أوّلیه باقی مانده اثر محیط نزدیک به صد در صد باقیمانده است و هر چه موجود رو به تکامل خود سرعت گیرد و جلو افتد بهمان نسبت محیط از سرعت اثرش کاسته و باختیار موجود در آمده است.

زنگ تنفس

اعلام شد بیست دقیقه تنفس داده می شود کمتر کسی خارج شد. اغلب دو سه نفر با هم راجع به چیزهائی که دیده بودند سخن می گفتند.

انتظار اعلام شروع برنامه در سینه همه عقده ای شده بود همه می خواستند طرز پیدایش و تکامل آباء و اجداد خود را به بینند. دقائق معین شده تمام شد. روی پرده مرتب و سریع نوشته شد :

ص: 166


پیدایش انسان

پیدایش انسان و بازیگری های او در شاهراه تکامل تا امروز.

گاو (بقره) ، مورچه (نمل) ، زنبور عسل (نحل) ، عنکبوت. چهار حیوانی که چهار سوره قرآن بنام آنها نامگذاری شده و یقینا در بثمر رساندن تکامل نقش مهمی داشته اند یا نمونه هائی از انواع بوده اند. (سوره فیل نیز هست که جنبه تاریخی دارد).

طرز راه رفتن موجوداتی که روزگاری در دنیا سیادت و اکثریت داشته و منظور نظر دستگاه آفرینش و تکامل بوده اند چنین است می جنبیدند ، بر شکم راه می رفتند ، بر دو پا بودند ، بر چهار پا سیر می کردند.

اولین پستاندار را نشان دادند یعنی آنهائیکه با غدد شیری بچه های خود را تغذیه می کردند.

پستانداران در چه زمان پیدا شده اند تاریخ صحیحی در دست نیست. امروز تاریخ آنها را تا زمان خزندگان نیز بعقب برده اند. برخی از آنها بر درختها ماندند و در میان آنها حیوانی بنام لمور بود که از عجائب خلقتش داشتن انگشت شصت بود ، بزرگیشان به اندازه گربه با چشمانی درشت. اینها را ماقبل میمونها می نامند. شاید شصت میلیون سال پیش زیاد بودند. پوزه اینها اندک اندک کوتاه شد و بصورت میمونهای أوّلیه در آمدند. میمونها کم کم بصورت چهار شکل مهم امروزی شدند (گوریل ، ژیبون ، ارانگوتان ، شامپانزه) که آخری در رشد تکاملی از همه جلوتر است.

ص: 167

نمونه ای از استخوانهای قدیم

بعد چند نمونه معروف از میمونهای انسان نما را نشان دادند.

در 1962 بود که جمجمه ای در کنیا از انسان نماهای أوّلیه بنام هومی نیدا که زمان حیاتش به چهارده میلیون سال قبل می رسد پیدا شد.

یکی از معدن ذغال سنگ در ایتالیا واریز کرد استخوان هائی از میان تخته سنگها بدست آمد مربوط به ده الی دوازده میلیون سال قبل که از میمونی بوده با چانه گرد و دندانهای شبیه انسان ، حدس می زنند این حیوان در جنگلها بوده در میان علفزار راه می رفته گاهی بر پا می ایستاده که بتواند اطراف خود را ببیند و بوجود دشمنان خود پی ببرد.

- نوعی از میمون انسان نما نیز در جنوب آفریقا بوده که سرشان را مانند انسانها راست نگهداشته با دندانهای آدمی شکل و ساق و پاهای کوتاه و پاهای مانند انسان و انگشتان ظریف و کشیده دست که بدرد راه رفتن نیامده است.

در تانگانیای آفریقای شرقی جمجمه ای مربوط بیک میلیون و هفتصد و پنجاه هزار سال قبل مربوط به انسانهای نسبتا تکامل یافته بنام هومونابر یافته شد که حدس می زنند با دانستن چند صد لغت سخن می گفته ، قبیله ای داشته ، عمرش حدود چهل سال بوده و ادوات ساخته شده مربوط به آن زمان نیز بدست آمده است.

دکتر لیکی در 1959 بود که بقایای اسکلت انسان میمون نما را کشف کرد و با این کشف بود که نظریه انشعاب انسان را از میمونها و پیدایش انسانها را پس از میمونها وادار

ص: 168

به تجدید نظر نمود.

دکتر ، نام اکتشاف خود را زینج انتروپس یعنی انسان آفریقا گذارد این جمجمه که به دو میلیون سال قبل تعلق داشت بر عکس تصور که باید بیشتر شباهت به میمونها داشته باشد دارای مشخصاتی مانند انسانهای امروزی بوده ایستاده راه می رفته و سرش را بالا نگاه می داشته است و تازه تر آنکه اوائل سال جدید میلادی 1967 بریان پاترسن دانشمند انسانشناس دانشگاه هاوارد استخوان بازوی انسانی را که 5/2 میلیون سال قبل در کنیا می زیسته یعنی در عهد پلیستوسین پیدا کرده و زندگی انسان را به قدمت 700 هزار سال بیشتر از انسان دکتر لیکی رساند جالب تر از همه خبر مندرج در صفحه اوّل ستون آخر اطلاعات 25 دیماه 1345 است که می نویسد دکتر لوئیس لیکی در 480 کیلومتری غرب نایروبی در جزیره روزنیگا واقع در دریاچه ویکتوریا نزدیکی کیزومو پایتخت کشور آفریقائی کنیا قطعات استخوانهائی را متعلق به یازده مرد و زن و بچه یافته که از طرف انسانشناسان مشهوری مانند دکتر جک میلر استاد دانشگاه کمبریج و پرفسور گارنیس کورتیس و دکتر جک ایوانیدن تصدیق شده است که متعلق به 19 الی 20 میلیون سال قبل می باشد.

از این چهار نوع و اجداد و اخلافشان که احتمالا فاصله بین سی میلیون سال قبل تا پانصد هزار سال قبل را پر می کنند و پیشاهنگان انسانها می نامند به احتمال قوی رفتار و کردارهای زیر مشاهده می شده است.

گرفتاری بزرگ اینها روبرو شدن با دشمن بودهاست لذا اینها سنگ می پراندند چوب می زدند اسبابی تراشیده در

ص: 169

اواخر برای دعوا بکار می بردند کم کم دسته جمعی به جنگ دشمنان یا دشمن می رفتند به تدریج در دعوا پشت خود را به طرف پناهگاهی می نمودند.


انسانهای ماقبل تاریخ

اینک نوبت به انسانهای ماقبل تاریخ رسید. انسانها سابقه پانصد هزار ساله دارند ولی تاریخ انسانی فقط در انحصار پنجاه هزار سال است و قبل از این فاصله زمان تاریکی قرار گرفته است. زندگی انسانهای ماقبل تاریخ که معروفترین آنها عبارتند از انسانهای اوستر لومینیک پکنیک ، پیک انتروب ، نئاندرتال ، کرمانیون که به ترتیب سابقه 550 300 150 35 هزار ساله دارند تقریبا تا اندازه ای قابل بحث می باشد و اینها دیگر انسان بودند و کارهای انسانی می کردند گر چه زندگی آنها تکامل یافته زندگی قبلی هاست اینها ابزارهای ظریف دسته دار نوک تیز برنده می ساختند آتش را اکثرا می شناختند و آتش و نان و چاپ سه اکتشافی است که تکامل بشریت را چنان سرعتی داد که حد و حصر ندارد آتش که اختراع شد انسانها جلو در غار آتش می افروختند و در غارها با زن و فرزندان عیش و زندگی می کردند دیگر دلهره و هراس و فرار از این غار به آن غار مقابله با پلنگ و ببر و غیره با پیدایش آتش از بین رفت به احتمال قوی آشنائی با آتش در اثر آتش گرفتن جنگلها از صاعقه بوده است ابتدا انسانها بآن نزدیک نمی شدند ولی اندک اندک نزدیک شده چیزی را به دست آوردند که وسیله نجاتشان بود از دشمن ، از تاریکی ، از سرما ، بهترین حربه و سلاح جلو در غار بود چراغ بود اجاق و بخاری

ص: 170

بود بوی کباب شدن حیوانات جنگلی بسا بمشام آنها خوش آمده کباب پختن را یاد گرفتند در بسیاری از غارها بخصوص مربوط به انسانهای نئاندرتال اجاقها و کانون آتش بجای مانده است انسانهای ماقبل تاریخ میوه ها را چیده خورده و از هسته آنها نیز استفاده می کردند عده زیادی انسانها از باقیمانده درندگان دیگر تغذیه می کردند و در بعضی غارها حدس کشتن همنوع برای خوراک و تغذیه نیز زده شده است ، آدمهای نئاندرتال شکارچی های قوی دستی بودند ماموتها و کرگدن و خرس و اسب را شکار می کردند در شکار ماموت ها حرص و ولع خاصی داشتند اواخر گودالی را حفره کرده دسته جمعی ماموت را تعقیب کرده او را در گودالی انداخته با سنگهای نوک تیز و برنده بجان او افتاده کباب و غذای فراوانی تهیه می دیدند (جسد ماموتی که یکنوع فیلی است در یخهای سیبری پیدا شد که بعلت سردی فوق العاده از هم نپاشیده بود معده او را باز کردند پر از صنوبر و سعد و کاج و اویشن و گیاهان دیگر بود. لذا بچه های آدمهای نئاندرتال وقتی در صحرا ببازی مشغول می شدند گلهای اویشن و کاج در معرض تماشا و بازی آنها بوده است) اینها سنگ آتش زنه داشتند. مرده های خود را دفن می کردند چیزی را می پرستیدند حتی در آثار این آدمها که حدود شصت هزار سال قبل در غاری سکونت داشته عقیده بمعاد نیز وجود داشته ظرفهای سنگی پر از گوشت و غذا بر سر مردگان می نهادند تا در جهان پس از مرگ گرسنه نمانند در حدود شصت هزار سال پیش آدمهای نئاندرتال رو به نقصان و نابودی نهادند و انسانهای شبیه انسانهای امروزی از پنجاه هزار سال

ص: 171

پیش رو به فزونی نهادند با وجود آن همه اختلاف و تشابهی که بین میمونها و انسانهاست هنوز جدا شدن این انسانها را که ما از اولاد آنهائیم بطور قطع نمی دانند از دسته مخصوص میمون بنام پریمات ها می باشند یا از موجود انسان نمای دیگر است.


چند اختلاف بین انسان و میمون

اختلاف و تشابه میمون و انسان زیاد بوده و اهم آنها چنین است : قوس های سه گانه گردن ، پشت و صلب در انسان برجسته و در میمونها چنین نیست.

زردپی های گردن انسان ضعیف است و بعلت مساوی بودن وزن جمجمه با برجستگی های صورتش سر انسان بر سینه اش فشار وارد نیاورده و راست می ایستد ولی در میمونها درازی و محکمی زرد پی های گردن این عمل را انجام می دهند زیرا کوچکی مغز میمون با سنگینی صورتش متناسب نیست.

اگر از بالای سر به جمجمه انسان نظر کنیم برآمدگی صورتش احساس نمی شود ولی در میمونها می شود.

اگر از پهلو بصورت میمون نگاه کنیم آنرا به شکل مستطیل می بینیم که در انسان چنین نیست.

اگر از پشت به جمجمه میمون بنگریم همه یا قسمتی از سوراخ خلفی آن دیده می شود ولی در انسان نمی شود.

انگشت شست پا و دست میمون بیشتر شبیه بهمند ولی در انسان چنین نیست.

دندانهای انسان نسبت به بدنش کوچکتر از دندانهای میمون نسبت ببدنش است و در انسان منظم تر قرار گرفته است.

ص: 172

خون هر دو به چهار گروه تقسیم می شود AB. O . B . Aخون شمپانزه را می توان به انسان تزریق کرد.

پیوند بعضی از اعضاء میمون به انسان امکان یافته است مثلا چشم.

عمل هضم و جذب غذا در هر دو یکی است و مهمتر از همه آنکه هر دو بمرحله اسید اوریک که رسیدند متوقف شده دیگر قادر به تجزیه و تحلیل نیستند چین و شکنج مغز بعضی از میمونها بر عکس آنچه شایع است به قدر انسان است.

اگر پشه در بهار و گوشت خواران در اسفند و جوندگان نشخوار کننده در پائیز مست می شوند انسانها و میمون ها سراسر سال را به مستی می گذرانند.

دوران بارداری بعضی از میمونها مانند انسان و تقریبا 270 روز است و هورمون های مترشحه مربوط به آبستنی و زایمان در هر دو یکی است و بسیاری صفات و سجایای دیگر که بین انسان و میمون اشتراک وجود دارد.

در مقابل با وجود یکی بودن ساختمان رحم و یکسان بودن ترشحات آبستنی و زایمان در هر دو جنس ، نطفه انسان نمی تواند هیچ حیوانی را آبستن کند دندان کودک انسان دیرتر از نوزاد میمون ظاهر می شود.

وزن مغز یک مرد تقریبا سه برابر یک میمون نر بزرگ است و شماره سلول های عصبی که همیشه ثابت بوده و تغییر و تبدیلی ندارند در مغز انسان دو بقوه سی و دو 232 و در میمون بجای 32 سی و یک است یعنی بی نهایت کمتر بعلاوه بین هورمونهای

ص: 173

مترشحه از محتویات جمجمه آن دو اختلاف فاحشی وجود دارد مثلاً هورمون رشد انسان (مربوط به قسمت قدامی هیپوفیز) فقط بر انسان اثر دارد و حال آنکه هورمون رشد میمون (قدامی هیپوفیز) بر انسان و میمون هر دو مؤثر است.

شیر بعضی حیوانات مانند گاو و خر به بچه انسان سازگار است ولی از میمونها به او نمی سازد.

میمونها کوچ کردن را کمتر می دانند ولی در انسان ها فراوان بوده و هست.

کلوک دانشمند آمریکائی شمپانزه جوانی را بهمراه کودک دو سال و نیمه خود تربیت کرد و این آزمایش بصورت فیلمی درآمد در فیلم کودک و میمون را از لحاظ راه رفتن و داشتن احساسات در برابر آب و رفتارشان بر دوچرخه و در اتومبیل نشان می دهند تا یک سالگی همه سنجش ها به نفع میمون بود تا چهار سالگی میمون توانست سه چرخه ای سوار شود و شیشه پستانک دار بدهان کودک بگذارد ولی ممکن نشد بتواند حتی یک کلمه حرف زدن را به او یاد بدهند (مهمتر توجّه به انگشت شست انسان است که بسیار مهم بوده و سبب ترقی اوست ولی شست میمون بی فایده بوده معلوم می شود خلقت هر کدام به منظوری است) دکتر ژان سن شمپانزه و میمونهای دیگر را به دو دسته تقسیم کرد دسته اوّل با میمونهای دیگر زیسته و دارای اسباب بازیهای گوناگون بودند و انسانها نیز نزد آنها ایاب و ذهاب داشتند ولی میمونهای خردسال دسته دوم که در جای بی صدا و دور از تحریکات بسر می بردند نتوانستند با بودن مادران خود عادت خود را باز یابند و حتی به حیوانهای دیگر بخیال

ص: 174

آنکه مادرشان است می چسبیدند.

«از اینکه بعضی می خواهند در پاره ای از موارد به زور مطلبی را ثابت کنند تعجّب است مثلا دیده شد اگر در موردی عادت انسانی بر خلاف رسم میمونها بود پای حیوان دگری را بمیان می کشند فرضا می خواهند اجتماعات نخستین بشر را به روش مادرشاهی Matriricaleاداره می شده روشن سازند می گویند هم اکنون راهنمای هر گله گوسفندی سالخورده ترین حیوان ماده آن گله است»

چندی بعد دانشمندی توانست به میمون یک کلمه حرف زدن را بیاموزد ولی همینکه متوجّه شد هنگام ادای کلمه نفس خود را پائین می کشد مأیوس گردید. آخرین اطلاع این است که یکی از دانشمندان آمریکائی توانسته است با اتخاذ روش علمی دو شمپانزه باهوش را بشمارش اعداد وا دارد و حال آنکه تا زمان وی یک شمپانزه بنام ویکی را که در دامن انسان پرورش یافته بود پس از سالها رنج تنها شش کلمه به او آموخته بودند.

پرفسور اشکیز در دانشگاه هاوارد به انتخاب دو شمپانزه بنام های «دنی» و «مارژی» آزمایش جالب خود را با دادن غذا به آنها هنگامیکه در قفس وظائف خود را خوب انجام می دادند و در غیر این صورت با خوردن تازیانه به پشت آنها شروع کرد و موفق گردید میمونها را به شمارش اعداد وادی کلماتی وا دارد (ناگفته نماند برای تقلید سخن گفتن امروز خوک دریائی از هر لحاظ پیش افتاده است و این دلیل که انسان چون بسیار به میمون شباهت دارد از او جدا شده باید گفت ماهی سفید بسیار

ص: 175

شبیه تر به ماهی آزاد است ولی کسی نمی تواند این ادعا را بکند که از او انشعاب یافته است).


انسانهای تاریخ دار

انسانهای تاریخدار یا انسانهای اجداد ما یا انسانهای پنجاه هزار سال قبل تا کنون ابزارهائی ساختند که هنوز در دنیا مورد استفاده است مانند قلاب ماهیگیری و تیر و کمان و غیره اینها کارهای مذهبیشان برنامه و تشکیلات داشته است. هنوز اینها در غارها زندگی می کردند در حدود ده هزار سال قبل به تدریج شروع کردند از غار بیرون آمدن اندک اندک اینها از پشم حیوانات یا الیاف درختان برداشته رشته هائی درست کرده در پیه یا چربی حیوانات مالش داده شبهای تا بعنوان چراغ از آنها استفاده می کردند آثار هنری بخصوص نقاشی های قشنگ و زیبا از اینها بجای مانده اینها به سحر و جادو عقیده زیاد داشتند یکی از عقاید آنها چنین بوده که اگر نقش گاوی را در تاریکی بکشند گاو در حال فرار باشد و خدنگی بر او نشسته باشد فردا یا در مدت نزدیکی این عمل در صحرا بطور حتم بوقوع خواهد پیوست و پهلوی گاو بخدنگ آنها شکافته و شکار آنها خواهد بود غارهای اینها مانند منازل ما دارای اطاقها و پستوهاست بتدریج در اواخر در میان آدمها کشت و زرع پیدا شد ، طرز تهیه نان از گندم بکار آمد (اگر چه هنوز تنور بیش از پنج هزار سال سابقه نیافته اند ولی احتمال زمان بیشتری در این زمینه داده می شود).

همه خسته فقط به امید آنکه پدید آمدن آثار زندگانی شبیه

ص: 176

بزندگانی ما نزدیک است چشم به پرده دوخته بودیم.

پیدایش آدمها

ابتدا مختصری از شرح حال انسان را مطابق تقسیمات بیولوژی روز بیان داشته و وقتی به اینجا رسید که حدود ده هزار سال قبل بود انسانها به تدریج در صدد بیرون آمدن از غارها بودند بسیار مختصر به تقسیمات اسلامی نیز بدین نحو اشاره شد.

انرژی بود ، ظلمت بود ، کهکشانها ، منظومه شمسی ، زمین ، جماد ، نبات ، حیوانات (جنبندگان ، برشکم خزندگان ، بر دو پا روندگان ، چهار پایان) بودند.

از روزیکه زمین آفریده شد تا روزیکه پیامبر اسلام برگزیده شد تقسیمات بیولوژی اسلامی درباره انسان چنین است مدتها بر آفرینش زمین و حیوانات گذشت و حیوانی به شکل انسان وجود نداشت اولا یذکر الانسان انا خلقناه من قبل و لم یک شیئا (1) آیا انسان را خلق نکردیم از پیش و چیزی نبود پس یک چیزی خلق شده بود ولی از انسانیت هیچ علامتی عضوی و معنوی نداشت در این صورت حیوانی که باید بعد انسان شود مدتها بوده که آفریده شده و وجود داشته بعد انسان بوجود آمد که انسانی که اعضاء انسان داشت ولی از معنویت و روحانیت انسانی در او چیزی و خبر ی نبود و لذا قابلیت آنرا نداشت که نامش و شرح حالش در کتابهای آسمانی صحف ابراهیم ، تورات ، انجیل ، قرآن آورده شود.

1- سوره مریم آیه 68.
ص: 177

هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا (1) مدتی از دهر و روزگار بر انسان گذشت که انسان بود ولی شیئی مذکور و چیز قابل ذکری نبود. وقتی این دو آیه را مقایسه کنیم می بینیم برای زمانی که انسانها بودند ولی روحانیتی نداشتند اسمی از دهر و زمان برده شده ولی برای زمانی که اثری از انسان نبوده نامی از دهر و دوران نیست و لذا می توان استنتاج کرد که دوران هائی چند انسانی نبود و یک دوران انسانها بودند ولی قابل ذکر نبودند. «حین من الدهر» انسانهای غیر قابل ذکر بودند و در خلقت های پیش انسانی وجود نداشت.

احمد بن مهران نامی (2) که مرد روشن فکری در زمان حضرت صادق بود در مقام مقایسه این دو آیه بر آمده و از حضرت علت اختلاف دو آیه را می پرسد که چرا یکی می گوید انسان چیزی نبود و دیگری بیان می دارد چیزی بود غیر قابل ذکر ؟ حضرت فرمود اینکه پروردگار می فرماید انسان را از پیش خلق کردیم و چیزی نبود لا مقدرا و لا مکونا و اینکه فرمود انسانی بود و قابل ذکر نبود کان مقدرا غیر مذکور که جواب حضرت همان است که علم بیولوژی تازه امروز به ثبوت رسانده است.

1- سوره هل اتی آیه 1.
2- جلد 14 (السماء والعالم) بحار مجلسی.
ص: 178


اسلام برای انسان واقعی مبدأ تاریخ معین کرده است

دانش بیولوژی جدید ضمن آنکه انسان های غیر قابل ذکر اسلام را انسان های ما قبل تاریخ نامگذاری کرده مبدء بزرگ دیگری برای انسانها قائل بوده می گوید حدود ده هزار سال پیش بود که انسان ها شروع کردند از غار بیرون آمدن ولی اسلام مبدء تاریخ بزرگ را چنین برای انسان منظور داشته می فرماید حدود هفت هزار سال قبل بود که اولین انسان قابل ذکر بوجود آمد ، بیولوژی از غار بیرون آمدن را مبدء تمدن بشری شناخته ولی قرآن ساختمان اولین خانه را مبدء دانسته و آنرا تبریک می گوید (1) و سازنده آنرا بعنوان اولین انسان واقعی قابل ذکر که روحانیتی یافته و استعداد راهنمائی و پیامبری دارد می شمرد.

«بکه» بزبان عبرانی یعنی خانه ، یعنی اولین خانه بکه مبارکی بود که بدست اولین انسان واقعی ساخته شد.

کدام مبدء تاریخی بهتر است ؟

دانش بیولوژی وقتی می گوید حدود ده هزار سال قبل بود که انسانها شروع کردند به تدریج از غار بیرون آمدن این تاریخ را از روی حدس تعیین کرده زیرا نمی تواند ابتدای از غار بیرون آمدن را نشان دهد از کی بوده از کجا شروع شده و بوسیله کدام فرقه و چگونه بوده است ، همینطور برای انتهای آن حسابی نیست کما آنکه هنوز هم در عصر موشک

1- ان اوّل بیت رضع للناس للذی ببکه مبارکا سوره آل عمران آیه 95.
ص: 179

و فضا بشرهائی هستند که در غار زندگی می کنند کی و کجا و چگونه بیرون آیند معلوم نیست ، در این صورت امکان دارد شروع بیرون آمدن از غار تا پایان آن خود یک دوران بزرگ چند ده هزار اله شود که برای مبدء تاریخ تعیین کردن بکار نمی آید ولی اسلام نشا می دهد چه زمانی خانه سازی شروع شد بدست چه کسی بود محلش را نشان می دهد بعلاوه اشاره می کند به اینکه خانه سازی بر نوع بشر مبارک بوده و لذا بزرگترین انقلاب در جهت پیشرفت تکامل او محسوب خواهد بود.

به طور کلی پروردگار نزدیک به چهل مورد به کلمات (مبارک تبریک برکت و ...) و آنچه در قلمرو این کلمات است در قرآن اشاره کرده است. اکثرا استعمال این کلمات در مورد خلقت آسمانها و زمین و انسان و ... بوده و برای دست مریزاد ذات مقدس خودش است (1) گاهی نیز اشاره به زمان مقدس (2) مکان مقدس (3) یک عمل پاک و مقدس (4) یک شی ء مقدس (5) (6) (7) می نماید ولی آنچه مقصود ماست اینکه : پروردگار برای همه مردم مواقعی که در زندگی اجتماعی یا فردیشان

1- سوره های بسیاری است.
2- سوره دخان آیه 2- لیله مبارکه.
3- سوره قصص آیه 30 بقعه مبارکه.
4- سوره نور آیه 6 تحیه من عنداللّه مبارکا.
5- سوره انباء آیه 51 ذکر مبارک کتاب مبارک .
6- سوره ق آیه 8 ماء مبارکا.
7- سوره نور آیه 35 شجره مبارکه.
ص: 180

انقلاب و دگرگونی در جهت پیشرفت و تکامل حاصل شده و می شود تبریک گفته است.

اگر مردم قریه ای ایمان آورند درهای برکات بر آنها باز می شود و زندگی نوین و خرمی خواهند داشت (1). نوح از کشتی پیاده می شود بسلامتی و برکت زندگی نوین خوشی خواهد داشت (2)

موسی به خانه ای وارد می شود که خانه وصلت و ازدواج و بقای نسل است بر او مبارک باد (3). همسر ابراهیم فرزندش نمی شد اکنون شد (4) رحمت و برکات خدا بر ایشان نازل شد زیرا خانه تنهائی آنها بوجود فرزند خرم و شاد گردید و بوی بقای نسل در آنجا استشمام گردید.

تا اینجا تبریک مخصوص پروردگار با پیامبرانش بود اما با مداقه کافی متوجّه می شویم تنها جائی که پروردگار بر تمام مردم یعنی اجتماع مبارک باد می گوید یعنی تنها جائی که عنایت و برکت او به شخص یا اشخاص معینی تعلق نمی گیرد آنجاست که خانه سازی شروع می شود.

در اینجا برای همه مردم و اجتماع تبریک می گوید زیرا

1- سوره اعراف آیه 94 : و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات.
2- سوره هود آیه 50 : قبل یا نوح اهبط بسلام منا و برکات. .
3- سوره مؤمنون آیه 30 : رب انزلنی منزلا مبارکا.
4- سوره هود آیه 76 : قالوا اتعجبین من امر اللّه رحمت اللّه و برکاته...
ص: 181

معلوم است که بر بشر آینده مسلم و قطعی خواهد بود که آغاز خانه سازی همان شروع تمدن بشری است و افتادن در شاهراه تکامل و ترقی ، و انقلابی باین بزرگی در تاریخ بشریت نبوده و نخواهد بود اینکه بیولوژی مبدء تاریخ آدمها واقعی را شروع از غار بیرون آمدن دانسته با مبدء تاریخهای فعلی بشری وفق نمی دهد اگر بعثت بودا مبدء تاریخ است یا تولد عیسی یا هجرت نبی اکرم همه یک مبدء قطعی و واقعی و انقلابی بوده و می توان به آنها اشاره و درباره آنها بحث کرد ولی مورد از غار بیرون آمدن بیک مبدء تاریخی غیر مسلم و غیر واقعی بر خواهیم خورد.

یک ایراد

در ضمن پروردگار برای اولین انسان واقعی برنامه دیگری اجرا کرد بنام برنامه نفخ روح که بعلت پایان پذیرفتن برنامه سینما باید خودمان از آن بحث نمائیم (ممکن است گفته شود مقصود از آیه اولا یذکر الانسان انا خلقناه من قبل و لم یک شیئا این است که انسان قبل از انعقاد نطفه چیزی نبود و حال آنکه در آیه های دیگر قرآن برای قبل از انعقاد و در رحم و همه جا برای انسان ارزشی و چیزی قائل بوده و علامه مجلسی در السماء و العالم نیز ضمن نقل این آیه بیان می دارد که مربوط بحدوث نوع انسانی است. علاوه بر مقایسه بین این دو آیه که بعنوان دلیل ذکر شده دلائل دیگری نیز هست که آدم ابوالبشر اولین آدمی است که دست او را بعنوان قهرمان عالم بشریت و انسان واقعی بلند کرده و به او روحانیتی بخشیده اند ، اینک چند دلیل دیگر :

ص: 182


دلائل دیگر

در کتابهای چندی از جمله السماء و العالم از نبی اکرم نقل شده که فرمود (ثم کان صباح یوم الاحد الثانی الیوم الثامن من الدنیا فامراللّه ملکا فعجن طینه آدم فخلط بعضها ببعض ثم خمرها اربعین سنه ثم جعلها لازبا ثم جعلها مسنونا ثم جعلها صلصالا کالفخار اربعین سنه ثم قال للملائکه عشرین و مائه سنه مذخمر طینه آدم انی خالق بشرا من طین) اگر به چند صفحه قبل مراجعه شود که از پیغمبر نقل شد روز شنبه چه خلق شد و روز یکشنبه چه و بالاخره فرمود عصر جمعه آدم خلق شد و آنرا با جمله اخیر حضرت مقایسه نمائید که می فرماید صبح روز یکشنبه هفته دوم که امر بآفرینش حضرت آدم رسید و چند مدت مشغول خمیر نمودن و چند مدت به چسب آوردن و چند مدت به عصاره گیری گل که با آن بایست آدم آفریده شود روزگار سپری شد با این وضع بدیهی است ترتیب دستگاه آفرینش نزد دین و دانش چنین خواهد بود : دخان بود کراتی بوجود آمد سنگ ، آب ، گیاه ، جنبندگان ، خزندگان ، پرندگان ، چرندگان ، انسانهای غیر قابل ذکر و در آخر انسانهای قابل ذکر بوجود آمدند انسانهائی که می توانند بمقام رهبری و پیامبری برسند انسانهائی که مغز درشت و پری خواهند داشت ، انسانهائی که اولین فرد برجسته و خوش استعداد آنها بنام آدم ابوالبشر به پیامبری برگزیده شد. این خود نکته ای است که مدتها گل

ص: 183

آدم در دست ملائکه یعنی قدرتهای گوناگون بود و بتدریج آنرا رو به تکامل می بردند تا بالاخره عصاره کشی گردد و قابلیت آنرا پیدا کند که پیامبری از آن ساخته شود. حضرت عبدالعظیم از امام نقل فرمود که چهل سال گل آدم در رهگذری افتاده بود که نیروها (ملائکه) بر او می گذشتند یعنی فاصله بسیاری وجود داشت بین آنزمان که تصمیم به خلقت حضرت آدم گرفتند تا زمانیکه در حضرت روح دمیدند و این فاصله را فقط می توانند انسانهای غیر قابل ذکر و انسانهائی که در آنها روحانیت دمیده نشده بود پر کنند زیرا پروردگار خلقت آدم و عیسی را با تشابه و توجّه به امر کن فیکون (1) بسرانجام رسانده است.

بعلاوه اگر بحث بر سر کلمه خلقت است یعنی آدم خلق شد معنی اش این نیست که آدم نبود و آفریده شد در قرآن چه بسا کلمه خلقت را درباره موجودی آورده که خواسته اند او را بوضع دیگری در آورند چنانچه می فرماید انسان از نطفه بود علقه شد و سپس خلق گردید (2) یعنی علقه دگرگونی یافت.

دلیل دیگر

در قرآن است که چون خدا خواست آدم را روحانیتی بخشد و او را خلیفه خود سازد ملائکه گفتند پروردگارا این ها در زمین فساد می کنند و خون یکدیگر را می ریزند (3)

مثل اینکه ملائکه توقع داشتند مانند حیوانات دیگر که

1- سوره آل عمران آیه 52
2- ثم کان علقه فخلق فسوی سوره قیامت آیه 38
3- قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء سوره بقره آیه 28.
ص: 184

در میدان تنازع بقاء منقرض شده و از بین رفتند انسان مفسد و خونریز هم از بین برود. اگر قبلاً انسانهائی نبودند ملائکه از کجا می دانستند این موجود مفسد و خونریز است و اگر این مطلب را برای خود حضرت آدم صادق دانسته اند یکنفر که نمی تواند فساد کند و خونریزی نماید و اگر بگویند ملائکه غیب می دانستند که فرزندان آدم خونریزی خواهند کرد آن هم در همان صفحه قرآن ضمن همین داستان پروردگار علم غیب را در انحصار خود در آورده است. بعلاوه در آیه دیگر است که ما شما (جمع) را خلق کردیم بعد تصویر نمودیم بعد ملائکه را گفتیم بر حضرت آدم سجده کنند یعنی باز فاصله ای بین خلقت انسانها و نفخ روح وجود دارد (1)

دلیل دیگر

معروف است آدم و حوا در بهشت بودند که بهشت در غیر زمینبود و اگر آندو را از بهشت بیرون نمی کردند همیشه زنده می ماندند و حیات جاودانی داشتند در صورتی که فقط ترس آنها در بهشت از این بود که حیات جاودانی ندارند و شیطان هم بر این نقطه ضعف آنها مطلع شد و بهمین وسیله آنها را گول زده گفت اگر از این درخت که خدا بشما گفته از خوردنش اجتناب کنید تناول نمائید حیات جاودانی خواهید داشت یا جزو ملائکه در خواهید آمد (2)

1- قد خلقنا کم ثم صورنا کم ثم قلنا للملائکه اسجدوا لآدم سوره اعراف آیه 10.
2- الا ان تکونا ملکین او تکونا من الخالدین سوره اعراف آیه 19.
ص: 185

بعلاوه اگر کسی تصور می کند هبوط حضرت آدم یعنی فرود آمدنش از بالا بپائین است ، به آیه قلنا اهبطوا مصرا (1) مراجعه نماید تا به جابجا شدن حضرت از محلی به محل دیگر و وجود بهشت مخصوص آدم و حوا که مانند بهشت موعود همیشگی نیست در همین زمین واقف گردد همان گونه که جابجا شدن بنی اسرائیل از شهری به شهر دیگر بالغت هبوط ذکر شده است.

دلیل دیگر

حضرت علی فرمود آدم قبل از اینکه در او نفخ روح شود هزار سال در بهشت (جنت ، باغ ، جنگل) درنگ کرد (2) ملاحظه بفرمائید که جسد حضرت هزار سال در باغها بوده و بعد روح در او دمیده شده یا در باغ حرکت داشته سپس نفخ روح شده پس نفخ روح در حضرت این نبوده که قالبش روح پیدا کند و به حرکت در آید بلکه موضوعی است مربوط به روحانیت و پیامبری.

و براستی ارزش انسانهای قبل از حضرت آدم (انسانهای ماقبل تاریخ) بیش از این بود که پروردگار آنها را انسانهای غیر قابل ذکر و حضرت آنها را مردگان و اجساد بی روح بنامد زیرا روحانیت از حضرت آدم ببعد پیدا شد.


ضمیر آدمیت

قرآن هر وقت از آفرینش سخنی دارد چون بنوع انسان می رسد به مشخصات چندی از انسانها اشاره می فرماید از قبیل شروع خلقت آنها از گل و پایه گزاری آنها بر اساس

1- سوره بقره آیه 58
2- السماء و العالم.
ص: 186

معین آنگاه پس از ذکر مشخصاتی چند می فرماید نفخ روح در او کردیم و بلافاصله پس از نفخ روح چون انسان روحانیتی یافته قابلیت آنرا پیدا می کند که با ضمیر آدمیت خطاب شود و لذا ضمیر ه جای خود را به کم میدهد بدء خلق الانسان من طین ثم جعل نسله من سلاله من ماء مهین ثم سویه و نفخ فیه من روحه و جعل لکم السمع و الابصار... (1)

دلیل بعد دانه ای در زمین میافتد از نور خورشید و آب و زمین مواد لازمه را گرفته و پس از مدتی درختی سرسبز می شود حیوان گیاه را می خورد و آنگاه انسان یا مستقیما خوراکش همان گیاه است یا اینکه حیوانی را می خورد که گیاه خورده است و چون مواد متشکله گیاه ، آب و خورشید و زمین یا بعبارت دیگر آب و خاک است لذا انسان هر جه می خورد آب است و گل یعنی آفرینش آدمی از آب است (2) (هو الذی خلق من الماء بشرا) و از خاک (3) من تراب یا از آب و خاک یعنی گل من طین (4)

اگر یک قرن قبل می گفتند آدمی در آینده بر پاره هائی از آهن پرواز می کند یا می گفتند موی سر یا پوست بدن یا گوشت مجموعه ای است از آهک و آهن و منیزیم و فسفر و... شنوندگان

1- سوره سجده آیه 6.
2- سوره فرقان آیه 56
3- سوره روم آیه 19
4- سوره سجده آیه 6.
ص: 187

چه می گفتند ؟ حداقل باور نمی داشتند ولی امروز صحت هر دو مطلب را دیدند و شنیدند امروز شنیدن این سخن که اجزاء ترکیب کننده بدن آدمی همان اجسامی است که در خاک و گل است چون معمای حل شده می باشد آسان است ولی یک قرن قبل اگر کسی چنین می گفت چه بود ؟ و اینک که قرآن 14 قرن قبل گفته است چیست ؟

یک دلیل

اگر منیزیم را از غذای موشها حذف کنند مهر و محبت مادری را فراموش می کنند و اگر باز بغذای آنها بیفزایند عاطفه از دست رفته را باز می یابند حتی اگر بغذای نرها افزوده شود مانند ماده ها مادری می کنند. اگر ید کمتر وارد بدن شود انسان باشد یا حیوان کم هوش می شود به بهداشت و نظافت خود نمی پردازد خمود و غمگین است. اگر آهن کم باشد چه می شود ، مس کم باشد چه ... و بالاخره هر کدام از عناصر موجود در خاک که می توان آنها را عصاره خاک گفت در خلقت و چگونگی حال بشر تأثیر بسزائی دارند و اکثر این عناصر توسط گیاه از خاک کشیده شده و به بدن انسان می رسد یعنی اگر قرآن می فرماید انسان را از عصاره خاک آفریدند (1) درست است. آفرینش ما دستخوش ید و کلسیم و فسفر و آهن و ... زمین و در گرو جدا شده هائی از زمین یا عصاره های خاک است.

دلیل دیگر

از حضرت علی پرسیدند قبل از حضرت آدم که بود فرمود آدم ؛ باز پرسیدند قبل از آدم که بود فرمود آدم،

1- خلقنا الانسان من سلاله من طین سوره مؤمنون آیه 12
ص: 188

چند مرتبه این سئوال و جواب بهمان نحو تکرار شد بدین معنی که حضرت نیز وجود انسانها را قبل از حضرت آدم تأیید فرمود. و در نهج البلاغه تحت عنوان (ثم جمع سبحانه من خزن الارض و سهلها ...) بطرز تهیه گل ساختمانی حضرت آدم اشاره شده و بین زمان زندگی حضرت آدم و قبل از آن فاصله ای قائل گردیده که وجود انسان های غیر قابل ذکر آن فاصله را پر می کند.

یک دلیل دیگر

در آنجا که از عمر زمین نوشتیم نقل از جامع الاخبار گفتیم که نبی گرامی فرمود حضرت موسی از خدا عمر زمین را پرسید تا آخر... اگر باواخر مطالبی که نبی گرامی راجع به خرابیهای زمین فرمود توجّه نمائید در مرتبه پنجم به پرنده ای عجیب اشاره می کند و خلقت یکنوع از آدم را قبل از این پرنده و نوعی دگر از آدم را بعد از این پرنده می داند آخرین آدم را جد انسانهای کنونی معرفی و زمان بین این دو نوع را نیز طولانی دانسته است (بجاست از طرفداران عقیده انشعاب انسان ها از میمون ها بپرسیم آیا نمی توان گفت انسانهای قبل از آن پرنده انسانهای آنهاست که از میمون جدا شده اند و انسانهای بعد از پرنده اجداد دیگرانند).

دلیل دیگر

آیا آدم همان لحظه ای که در او نفخ روح شد و از جا برخاست خلیفه اللّه شد یا اینکه مدتی در غیر از این زمین بود بعد که اخراج شد و باین زمین آمد خلیفه اللّه فی الارض گردید ؟ اگر بگوئیم بمحض آنکه آدم را از گل ساختند و در او پف

ص: 189

کردند بر پا ایستاده خلیفه اللّه شد عیب و علتی را به پیامبر خدا نسبت داده ایم اولا پیامبر دوران کودکی را ندیده و این خلاف نظم بوده برای پیامبر عیبی است.

ثانیا اگر بفرض حضرت را بسن 9 ماه و 9 روز خلق کرده باشند باز دوران جنینی را درک نکرده و عیب است ؛ و ایراد بزرگتر که مجبور می شویم بگوئیم اینکه حضرت در آن روزگاری که در بهشت بودند و با شیطان ملاقات نکرده و گندمی نخورده بودند آیا خلیفه اللّه بودند یا نبودند اشکال اینجاست که خدا یم خواست خلیفه اللّه در زمین درست کند نه خلیفه اللّه در بهشت.

شق دومش را اگر بگیریم یعنی بگوئیم وقتی باین زمین آمد خلیفه اللّه شد بد بدتر می شود زیرا اگر در آنجا عیب از پیامبر بود نعوذ باللّه این جا عیب از خداست زیرا نفخ روح خدا در پیامبر اثری نکرده و روحانیتی نبخشیده و خلیفه او نشده است به هر صورت هر کاری هر فکری در این باره سرانجام باید سخن ما را تأیید نمود که آدم از میان انسانها استعداد خلافت و روحانیت داشت و لذا انتخاب شد زیرا خدا می فرماید آدم را خلیفه ام در زمین خواهم کرد و در نتیجه به محض دمیدن روح در او خلیفه شده و لاجرم جایش در زمین بوده و لحظه ای در غیر این زمین نبوده است از حضرت صادق نقل شده که «ان آدم من جنان الدنیا تطلع فیه الشمس و القمر و لو کانت من جنان الاخره او الخلدلما اخرج منها» (باغی که آدم در آن بود خورشید و ماه در آن طالعمی شد و اگر باغی از آخرت بود که همیشگی است او خارج نمی شد. تنها چیزی که لازم است توجّه

ص: 190

ما راجلب کند مطرح شدن علم و حکمت خدا در برنامه نفخ روح بانسانی است تا بتوانیم بگوئیم نه تنها اولین آیه و توصیه وحی شده بر پیامبر آخر (خدا) بود و (دانش) بلکه اولین توصیه وحی شده بر اولین پیامبر نیز نبود مگر (خدا) و (دانش) بلکه اولین معلّم خدا بود که در کلاسی تدریس فرمود که فرشتگان و اولین پیامبر شاگردانش بودند.